سرخط خبرهای پیک ایران

۱۳۸۸/۷/۱

يادداشت سياسي نبردخلق - شماره 291 - اول مهرماه 27 شهریور روزی که برج و باروهای تبلیغاتی خامنه ای فروریخت مهدی سامع


يادداشت سياسي نبردخلق - شماره 291 - اول مهرماه 88
27 شهریور روزی که برج و باروهای تبلیغاتی خامنه ای فروریخت
مهدی سامع
mehdi.samee@gmail.com
مردم ایران در روز 27 شهریور امسال از فرصت روز حکومتی قدس به نحو شگفت انگیری استفاده کردند و با طرح یک سلسله شعارها یک بار دیگر موقعیت خود و طرف مقابل را در مقابل چشم جهانیان قرار دادند. مردم با حضور گسترده خود، توحش حکومت طی سه ماه گذشته را به سخره گرفتند و در مقابل جعلیات توخالی آن دسته از مفسران، کارشناسان و شارحان مماشات که سکوت نسبی چند هفته ای مردم را دلیلی بر تثبیت موقعیت حکومت ارزیابی می کردند، برج و باروهای تبلیغاتی ولایت خامنه ای و عمله و اکره او را فروپاشیدند. حرکت سراسری مردم در روزی که حکومت با دروغ و تزویر آن را روز حمایت از مردم فلسطین اعلام می کند، سنجیده ترین و ماندگار ترین سند علیه استبداد مذهبی در کوبنده ترین و بی پیرایه ترین شکل است.
گوناگونی شعارهای مردم در آن روز بیان رنگین کمان جنبش آزادیخواهی مردم ایران است، در حالی که محمود احمدی نژاد کف بر دهان با مشتی اراجیف رذیلانه و برچسبهای تقلبی، رویای برده کردن مردم ایران را در سخنان زنگار گرفته اش بازتاب می داد، مردم با شعار «دروغگو، دروغگو، 63 درصدت کو؟»، به بلاهت بی حد و مرز او اظهار تنفر کردند. سخنان احمدی نژاد در روز جمعه 27 شهریور نشان داد که در این دوره او مبتذل تر، حقبرتر و کوتوله تر شده است. رفتار لجوجانه، آمرانه و البته احمقانه او قبل از آن که بیان قدرت و اعتبار باشد، تلاش یک شارلاتان آبروباخته برای بقا است. وقتی زنان و مردان آزاده ایران زمین سخنان روز جمعه 20 شهریور سیدعلی خامنه ای که گفته بود:« مردم مراقب باشند كه برخي، از اجتماعات روز قدس براي ايجاد تفرقه استفاده نكنند» را به هیچ گرفتند و با فریاد «مرگ بر دیکتاتور» به نبرد با ولایت متکی بر سرنیزه ادامه دادند، پر واضح است که سخنان گماشته ولی فقیه که در سایه نیروی سرکوبگر سپاه و بسیج بر کرسی ریاست جمهوری لم داده است برای مردم پشیزی ارزش ندارد. از احمدی نژاد حقیر تر و بی ابروتر کیهان شریعتمداری است که در شماره شنبه 28 شهریور خود در مورد خیزش روز جمعه می نویسد:«آن چه عملا ديروز رخ داد اين بود كه آشوبگران نتوانستند جمعيتي بيش از 2 الي 3 هزار نفر را پاي كار بياورند...... به دليل ازدحام جمعيت مؤمن در خيابانهاي منتهي به دانشگاه تهران آشوبگران- برخلاف نمازجمعه يك ماه پيش هاشمي رفسنجاني- به هيچ وجه موفق به حضور در اطراف دانشگاه نشدند و به تجمع در فواصل دور خصوصا ميدانهاي هفت تير و فاطمي بسنده كردند.... پس از پايان نمازجمعه تهران آشوبگران به مدت يكي دو ساعت توانستند ميدان هفت تير و حوالي ميدان فاطمي خصوصا خيابان استاد مطهري را ناآرام نمايند.»
واقعیت این است که در مورد ابعاد شرکت مردم سراسر ایران در تظاهرات روز جمعه حسین شریعتمداری عوامفریبی نمی کند. او حماقت می کند و خود را فریب می دهد تا صدای فروریختن قلعه ارتجاع را نشنود. وقتی مردمی مهیب ترین استبداد دوران معاصر با همه ساز و برگ آن را به چالش می کشند، وقتی بحران انقلابی تار و پود جامعه به شمول هرم قدرت و ثروت را زیر و رو می کند، وقتی قیام مردم به دگرگون سازترین ابتکارها دست می زند، وقتی مارش زنان و مردان ایران زمین در خیابانهای تهران و سایر شهرها چشم انداز آزادی را ترسیم می کند، ارتجاع لگام گسیخته و کوته بین مجبور به هذیان بافی می شود. این واقعیتی است که خامنه ای نیز در نماز روز عید فطر، علیرغم یک عقب نشینی جزیی در مورد فرزندان علی اکبر هاشمی رفسنجانی، وقتی برای خود فریبی و البته ناشیانه سعی کرد تا حضور مردم به خشم آمده از ولایتش را مصادره کند، از خود بروز داد.
قیام مردمی در روز 27 شهریور و رویدادهای سه ماهه گذشته یک بار دیگر نشان می دهدکه رژیم ولایت فقیه و ساختار سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک آن با نیازهای این عصر و با نیازهای رشد جامعه ایران در تعارض آشکار و مستقیم قرار دارد. این که خامنه ای برای حفظ قدرت به سرکوبی عریان و به رفتار مستبدانه روی می آورد، برای عدم بروز این تعارض و یا مهار جنبش در حالت بروز تعارض است. اما این واقعیت بیان کننده تمامی آن چه در سه ماه گذشته به وقوع پیوسته نیست. قیامها و خیزشهای سه ماهه اخیر نکته بس مهم دیگری را نشان داده که بسیاری و به خصوص بعضی از به اصطلاح کارشناسان مدیای طرفدار مماشات، از سر کژاندیشی و یا به علت کوته فکری که به عادت تبدیل شده، و یا به علت منافعی که در واژگونه کردن واقعیات نصیبشان می شود، نمی خواهند باور کنند. واقعیت این است که ولایت خامنه ای با همه قدرت مالی و نظامی اش و با همه رذالت، توحش، شکنجه، تجاوز و سرکوبگری عریانش قادر نیست مثل گذشته حکومت کند. بدیهی است که این عدم توانایی به طور جبری و یا خودبخودی به سرنگونی و یا فروپاشی استبداد مذهبی منجر نمی شود. اما تا وقتی حاکمیت در چنین موقعیتی قرار دارد و تا هنگامی که مردم حماسه هایی چون تظاهرات روز 27 شهریور را می آفرینند، هیچ مانور آشکار و یا پنهان نمی تواند با برپا کردن گرد و غبار، سیمای درخشان جنبش آزادیخواهی مردم ایران را تیره و تار نماید. تمامی جریانها و اشخاصی که در مسیر جنبش علیه استبداد مذهبی ولایت فقیه هستند و از حق حاکمیت مردم از طریق انتخابات آزاد، دمکراتیک و عادلانه دفاع می کنند، جنبش رنگین کمانی را تشکیل می دهند که توانسته به اتوریتیه و قهاریت ولی فقیه ضربه اساسی وارد کند و تا وقتی این جنبش با همه گوناگونیهای آن به اشکال مختلف و در ابعاد گوناگون پیکار می کند، راه پیروزی هموارتر و نزدیکتر می شود. که برج و باروهای تبلیغاتی خامنه ای فروریخت
مهدی سامع

مردم ایران در روز 27 شهریور امسال از فرصت روز حکومتی قدس به نحو شگفت انگیری استفاده کردند و با طرح یک سلسله شعارها یک بار دیگر موقعیت خود و طرف مقابل را در مقابل چشم جهانیان قرار دادند. مردم با حضور گسترده خود، توحش حکومت طی سه ماه گذشته را به سخره گرفتند و در مقابل جعلیات توخالی آن دسته از مفسران، کارشناسان و شارحان مماشات که سکوت نسبی چند هفته ای مردم را دلیلی بر تثبیت موقعیت حکومت ارزیابی می کردند، برج و باروهای تبلیغاتی ولایت خامنه ای و عمله و اکره او را فروپاشیدند. حرکت سراسری مردم در روزی که حکومت با دروغ و تزویر آن را روز حمایت از مردم فلسطین اعلام می کند، سنجیده ترین و ماندگار ترین سند علیه استبداد مذهبی در کوبنده ترین و بی پیرایه ترین شکل است.
گوناگونی شعارهای مردم در آن روز بیان رنگین کمان جنبش آزادیخواهی مردم ایران است، در حالی که محمود احمدی نژاد کف بر دهان با مشتی اراجیف رذیلانه و برچسبهای تقلبی، رویای برده کردن مردم ایران را در سخنان زنگار گرفته اش بازتاب می داد، مردم با شعار «دروغگو، دروغگو، 63 درصدت کو؟»، به بلاهت بی حد و مرز او اظهار تنفر کردند. سخنان احمدی نژاد در روز جمعه 27 شهریور نشان داد که در این دوره او مبتذل تر، حقبرتر و کوتوله تر شده است. رفتار لجوجانه، آمرانه و البته احمقانه او قبل از آن که بیان قدرت و اعتبار باشد، تلاش یک شارلاتان آبروباخته برای بقا است. وقتی زنان و مردان آزاده ایران زمین سخنان روز جمعه 20 شهریور سیدعلی خامنه ای که گفته بود:« مردم مراقب باشند كه برخي، از اجتماعات روز قدس براي ايجاد تفرقه استفاده نكنند» را به هیچ گرفتند و با فریاد «مرگ بر دیکتاتور» به نبرد با ولایت متکی بر سرنیزه ادامه دادند، پر واضح است که سخنان گماشته ولی فقیه که در سایه نیروی سرکوبگر سپاه و بسیج بر کرسی ریاست جمهوری لم داده است برای مردم پشیزی ارزش ندارد. از احمدی نژاد حقیر تر و بی ابروتر کیهان شریعتمداری است که در شماره شنبه 28 شهریور خود در مورد خیزش روز جمعه می نویسد:«آن چه عملا ديروز رخ داد اين بود كه آشوبگران نتوانستند جمعيتي بيش از 2 الي 3 هزار نفر را پاي كار بياورند...... به دليل ازدحام جمعيت مؤمن در خيابانهاي منتهي به دانشگاه تهران آشوبگران- برخلاف نمازجمعه يك ماه پيش هاشمي رفسنجاني- به هيچ وجه موفق به حضور در اطراف دانشگاه نشدند و به تجمع در فواصل دور خصوصا ميدانهاي هفت تير و فاطمي بسنده كردند.... پس از پايان نمازجمعه تهران آشوبگران به مدت يكي دو ساعت توانستند ميدان هفت تير و حوالي ميدان فاطمي خصوصا خيابان استاد مطهري را ناآرام نمايند.»
واقعیت این است که در مورد ابعاد شرکت مردم سراسر ایران در تظاهرات روز جمعه حسین شریعتمداری عوامفریبی نمی کند. او حماقت می کند و خود را فریب می دهد تا صدای فروریختن قلعه ارتجاع را نشنود. وقتی مردمی مهیب ترین استبداد دوران معاصر با همه ساز و برگ آن را به چالش می کشند، وقتی بحران انقلابی تار و پود جامعه به شمول هرم قدرت و ثروت را زیر و رو می کند، وقتی قیام مردم به دگرگون سازترین ابتکارها دست می زند، وقتی مارش زنان و مردان ایران زمین در خیابانهای تهران و سایر شهرها چشم انداز آزادی را ترسیم می کند، ارتجاع لگام گسیخته و کوته بین مجبور به هذیان بافی می شود. این واقعیتی است که خامنه ای نیز در نماز روز عید فطر، علیرغم یک عقب نشینی جزیی در مورد فرزندان علی اکبر هاشمی رفسنجانی، وقتی برای خود فریبی و البته ناشیانه سعی کرد تا حضور مردم به خشم آمده از ولایتش را مصادره کند، از خود بروز داد.
قیام مردمی در روز 27 شهریور و رویدادهای سه ماهه گذشته یک بار دیگر نشان می دهدکه رژیم ولایت فقیه و ساختار سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک آن با نیازهای این عصر و با نیازهای رشد جامعه ایران در تعارض آشکار و مستقیم قرار دارد. این که خامنه ای برای حفظ قدرت به سرکوبی عریان و به رفتار مستبدانه روی می آورد، برای عدم بروز این تعارض و یا مهار جنبش در حالت بروز تعارض است. اما این واقعیت بیان کننده تمامی آن چه در سه ماه گذشته به وقوع پیوسته نیست. قیامها و خیزشهای سه ماهه اخیر نکته بس مهم دیگری را نشان داده که بسیاری و به خصوص بعضی از به اصطلاح کارشناسان مدیای طرفدار مماشات، از سر کژاندیشی و یا به علت کوته فکری که به عادت تبدیل شده، و یا به علت منافعی که در واژگونه کردن واقعیات نصیبشان می شود، نمی خواهند باور کنند. واقعیت این است که ولایت خامنه ای با همه قدرت مالی و نظامی اش و با همه رذالت، توحش، شکنجه، تجاوز و سرکوبگری عریانش قادر نیست مثل گذشته حکومت کند. بدیهی است که این عدم توانایی به طور جبری و یا خودبخودی به سرنگونی و یا فروپاشی استبداد مذهبی منجر نمی شود. اما تا وقتی حاکمیت در چنین موقعیتی قرار دارد و تا هنگامی که مردم حماسه هایی چون تظاهرات روز 27 شهریور را می آفرینند، هیچ مانور آشکار و یا پنهان نمی تواند با برپا کردن گرد و غبار، سیمای درخشان جنبش آزادیخواهی مردم ایران را تیره و تار نماید. تمامی جریانها و اشخاصی که در مسیر جنبش علیه استبداد مذهبی ولایت فقیه هستند و از حق حاکمیت مردم از طریق انتخابات آزاد، دمکراتیک و عادلانه دفاع می کنند، جنبش رنگین کمانی را تشکیل می دهند که توانسته به اتوریتیه و قهاریت ولی فقیه ضربه اساسی وارد کند و تا وقتی این جنبش با همه گوناگونیهای آن به اشکال مختلف و در ابعاد گوناگون پیکار می کند، راه پیروزی هموارتر و نزدیکتر می شود.
mehdi.samee@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست: