سرخط خبرهای پیک ایران

۱۳۸۸/۷/۹

چرا نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران؟!..

اعظم طالقانی:

چه حادثه‌ای پیش آمده که ملت ایران تا چند سال قبل شعار مرگ بر اسرائیل می‌داد و حامی ملت فلسطین بوده و در اغلب مراسم‌ها و راهپیمایی‌روز قدس که میعادی است برای حمایت از فلسطینی‌ها، شرکت می‌کرد ولی در این سال در روز قدس شعار «جبهه راه سبز» «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران، استقلال آزادی جمهوری ایرانی» سر داده شد که مورد اعتراض کسانی هم قرار گرفت؟!
این شعار زنگ خطری است و این سوال را در ذهن هر انسان دغدغه داری متبادر می‌کند که آیا حاکمیت با رفتار غیراسلامی و غیرانسانی خود بخصوص کارهائی که در دوره چهار سال گذشته و بالاخص پس از انتخابات داشته است سبب چنین شعارهائی داده شده یا علت دیگری دارد؟!


* در خاطره‌ها مانده است که در سال 1338 آیت‌الله طالقانی به همراه آیت‌ الله کمره‌ای در کنگره عمومی اسلامی(المؤتمر الاسلامی العام) به بیت‌المقدس (اردن) که موضوع آن بررسی شرایط و موقعیت فلسطینیان، مسائل جهانی و صهیونیزم در آن روز شرکت کردند بود(پیک آفتاب ص68).* بیاد داریم حدود سال‌های 48-50 در مسجد هدایت واقع در خیابان(استانبول) جمهوری فعلی آیت الله طالقانی خطبه نماز عید فطر را اختصاص به مسائل فلسطین می‌داد و علیه اسرائیل افشاگری می‌کرد و فطریه را برای فلسطینیان را قرار می‌داد، در آن روزگار که شاه با اسرائیل رفاقت داشت و چه بسا از او در برخورد با مخالفین امتیاز می‌گرفت، ملت ایران روزبه روز در استقبال و حمایت از فلسطین و رهائی از شر صهیونیست‌ها فعال‌تر می‌شد.

* حدود ده سال قبل در کنفرانس حقوق بشر در افریقای جنوبی(ژوهانسبورگ) علمای روشنفکر یهود جزوه و کتبی پخش می‌کردند که حاوی افشاگری‌های علیه صهیونیسم بود. در مجمع عمومی سازمان‌های غیردولتی در آنجا که بیش از پنج هزار نفر شرکت داشتند بیانیه‌ای توسط یک زن سیاه‌پوست برای تصویب قرائت شد که ماده چهارده این بیانیه درباره به رسمیت شناختن اسرائیل بود با مخالفت شدید همه بجز سه چهار کشور روبرو شد و رأی نیاورد هیئت‌های اسرائیلی و آمریکائی به همراه درگیری‌های لفظی با هیئت‌های دیگر جلسه را ترک کردند. این در حالی بود که اشک در چشمان فلسطینیان حلقه زده بود و یکدیگر را در آغوش می‌گرفتند و اشک شادی می‌ریختند این صحنه فراموش نشدنی و به همراه صدور بیانیه سازمان‌های غیردولتی در مجمع عمومی دولت‌ها موثر افتاده در آنجا. همدردی جهانیان با فلسطینیان خیلی بیش از ما جلوه‌گر بود.
* در سال 1380 در اجلاس حقوق بشر ژنو درباره «مشکلات زنان کارگر در فلسطین اشغالی» مطلبی تحقیقی ارائه شد که مورد استقبال همگان قرار گرفت.

که البته در این اجلاس که هرساله تشکیل می‌شد فلسطینیان از حقوق حقه خود دفاع می‌کردند و دیگر کشورها هم از آنها حمایت می‌کردند * در کنفرانس ادیان و صلح تعدادی از زنان اسرائیلی و یک خانم دکتر فلسطینی که در داخل فلسطین اشغالی زندگی می‌کرد شرکت داشت و گلایه داشت که ایران تمام کمک‌هایش را روی حماس سرمایه‌گذاری کرده، در حالی که بسیاری از جوانان ما در داخل فلسطین اشغالی از بیکاری و فقر رنج می‌برند، آنها روبه اعتیاد آورده‌اند... این خانم چهره‌ای زرد داشت و در هنگام سخن‌گفتن دستانش می‌لرزید و با بغض سخن می‌گفت و نسبت به دولت ایران انتقاد می‌کرد.

غرض از بیان خاطرات فوق این بود که چرا و به چه علت راه‌پیمائی روز قدس شعار فوق را سر می‌دهند در حالی که یقین داریم راه‌پیمایان از مردمان مومن و معتقد بوده‌اند و از جریان‌های غیر اگر هم بودند نقش قوی در میان توده‌های به حرکت درآمده نبودند و شاهد این مدعا حضور شاهدان عینی است در تهران و شهرستان‌ها و در آخر هم نیروهای محافظ طاقت نیاورده است به زدن باتوم به مردم حتی رو به زنان مومنه با پوشش کامل و دستگیری عده‌ای از ملت شدند.

در اینجا توجه همه دست‌اندرکاران را به نکاتی جلب می‌کنم:

الف) همانطور که ملاحظه می‌شود حمایت از فلسطینیان از قدیم‌الایام مطرح بوده و با صداقت کافی ملت ایران از آنها حمایت می‌کردند. بطور کلی ملت ایران ملت باهوش و باذکاوتی است که چنانچه موضوعی از خط صداقت خارج شود و جنبه سیاسی‌کاری و قدرت‌ابزاری بخود بگیرد آنها از آن رویگردان می‌شوند.

ب) پس از سال‌ها که ملت ایران به روز قدس عنایت خاص داشته‌اند و در این راهپیمائی شرکت می‌نمودند حاکمیت ایران به تدریج از این موضوع برای مسائل بین‌المللی به عنوان ابزاری کوبنده و چتر حمایتی خود استفاده نموده است و این موضوع سبب بی‌اعتنائی ملت گردیده است.

ج) افکار عمومی از اینکه دولت ایران در مورد پول‌های گمشده که مورد سوال میلیون‌ها نفر اعم از شهر و روستاست و تا کنون پاسخی نداده و کمک‌هایی که در این رابطه از بیت‌المال به گروهی از فلسطینیان(حماس) می‌دهد به شدت نگرانند.

حاکمیت تصور می‌کند بدون اینکه اعتماد ملت را جلب کند از دین و دینداری و ظهور امام زمان عج حتی در رسانه‌ها و برنامه رسانه‌های صوتی و تصویری و در برنامه‌های کودک اجرا کند اولاً مردم را آنطور که می‌خواهد دیندار و بستر ظهور حضرت را مهیا می‌کند در حالی که نتیجه عکس شده و به‌هیچ‌وجه با چنین عملکردی بستر ظهور مهیا نخواهد شد؛ افکار عمومی معتقد است که اجرای چنین برنامه‌ای توسط فرقه‌ایست که از ارادت ملت به امام زمان عج سوءاستفاده کرده و مردم‌فریبی می‌کند.

رفتار حاکمیت در رابطه با انتخابات و حوادث پس از آن بخصوص قوه قضائیه و نهادهای مرتبط با آن بقدری مشمئزکننده بود که هر چه را حاکمیت اعلام کند معترضین اعتماد کافی با آن نداشته و باور ندارند. در اینجاست که حاکمیت باید برای اعتمادسازی مردم نهایت تلاش و صداقت و شفافیت را بکار گیرد.

از جرس

کهریزک، از یک «سوله» تا «آبروی نظام»

/همه چیز با کشته شدن فرزند یک اصولگرا شروع شد

9 مهر 1388

دویچه وله:

احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرده که ۷ تا ۱۰ نفر از افراد این نیرو در ارتباط با پرونده کهریزک دستگیر شده‌اند. وی همچنین گفته در ماجرای کهریزک بزرگنمایی شده و بسیاری از اتفاقات ادعاشده اصلا روی نداده است.

نمایی از بازداشت‌گاه تعطیل‌شده کهریزک در جنوب تهران

همه چیز با کشته شدن فرزند یک اصولگرا شروع شد. ’’محسن روح‌الامینی‘‘ فرزند دکتر عبدالحسین روح‌الامینی رئیس سابق انستیتو پاستور، مشاور محسن رضایی و دبیرکل حزب اصولگرای توسعه و عدالت در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات دستگیر و پس از مدتی جنازه او به خانواده‌اش تحویل داده شد.

علت مرگ محسن روح‌الامینی بیماری مننژیت اعلام شد اما پس از مراسم خاکسپاری، پدر او اعلام کرد که هنگام تحویل جنازه متوجه شده که فرزندش مورد شکنجه قرار گرفته، دهان او خرد شده و فرق سرش شکاف برداشته بود.

تقریبا هم‌زمان با انتشار این خبر، مرگ محمد کامرانی، یکی دیگر از بازداشت‌شدگان اعتراضات پس از انتخابات نیز در اثر مننژیت اعلام شد. گفته شد که او نیز هنگام مرگ از ناحیه سر زخمی بوده است.

مدیرکل سازمان‌زندان‌های استان تهران در مرداد ماه در گفت و گو با خبرگزاری ایسنا در مورد مرگ این دو نفر گفت: «روح الامینی و محمد کامرانی جزو یک مجموعه بودند که باید تحویل اوین می‌شدند. روح الامینی در مسیر زندان و در خودروی اعزام حالش بد می‌شود و توسط عوامل و نیروهای امنیتی به بیمارستان منتقل شد و آقای کامرانی دو یا سه ساعت بعد از روح الامینی در زندان حالش به هم خورد».

سهراب سلیمانی همچنین اظهار داشت که محمد کامرانی از نظر ظاهری مشکلی نداشته و در صف پذیرش زندان حالش به هم می‌خورد و سریعا او را به بیمارستان زندان منتقل می‌کنند. به گفته‌ی وی پزشک زندان تشخیص می‌دهد که او را به بیمارستان لقمان منتقل کنند و قبل از فوت، نامه آزادی او صادر شده بود و وقتی زنده بوده شبانه تحویل خانواده‌اش شده و روز بعد فوت کرده است. رئیس سازمان زندان‌های استان تهران ادعا کرده تمام پزشکان بیمارستان لقمان و پزشک قانونی تایید کردند که محمد کامرانی مننژیت داشته است.

اما علاوه بر ابتلا به بیماری مننژیت البته در صورت صحت آن، وجه تشابه دیگر این دو زندانی در این بود که هردو قبل از تحویل به اوین چند روزی را در بازداشت‌گاه کهریزک گذرانده بودند.

بعد از انتشار این اخبار، در روز سه‌شنبه ششم مرداد اعلام شد که آیت‌الله خامنه‌ای دستور تعطیلی بازداشت‌گاه کهریزک را صادر کرده است. كاظم جلالی نماينده شاهرود و سخنگوی کمیته پیگیری مجلس در این مورد گفت بازداشت‌گاه کهریزک به دلیل اینکه استاندارد و شرايط لازم برای حفظ حقوق بازداشت شدگان را نداشته تعطیل شده است.این در حالی است که تا آن زمان حداقل مرگ دو زندانی در این بازداشت‌گاه تایید شده بود.

پایگاه خبری پارلمان نیوز متعلق به فراکسیون خط امام مجلس، پس از انتشار خبر تعطیلی کهریزک طی گزارشی تلاش چهره‌های شاخص اصولگرا برای فهمیدن علت مرگ محسن روح‌الامینی را یکی از دلایل تعطیلی کهریزک عنوان کرد.

اما این سایت خبری دلیل دیگری را نیز برای این امر برشمرد و آن دیدار یکی از فعالان رسانه‌ای اصولگرا با آیت‌الله خامنه‌ای پس از آزادی وی از کهریزک بود. پارلمان نیوز در این مورد نوشت: «هنگامی که این فعال رسانه‌ای (پس از آزادی) به نزد مقام عالی رتبه نظام (آیت‌الله خامنه‌ای) می‌رود و دعوت به نشستن می‌شود، می‌گوید نمی‌تواند و هنگامی که دلیل عدم توانایی برای نشستن او را جویا می‌شود، او به شرح تجاوز مکرر به خود توسط باتوم می‌پردازد».

انتشار این خبر بازتاب وسیعی در رسانه‌های اصولگرایان و اصلاح‌طلبان داشت. هرچند در متن این خبر نامی از این شخص برده نشد، اما نزدیکی او با خامنه‌ای توسط رسانه‌های هردو جناح تایید شد.

نامه کروبی: ضربه آخر

اما دستور تعطیلی بازداشت‌گاه کهریزک پایان ماجرا نبود. اواسط مرداد ماه مهدی کروبی یکی از دو نامزد معترض به نتیجه انتخابات نامه‌ای را که چند روز پیش از آن خطاب به هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته بود، منتشر کرد. در این نامه کروبی عنوان کرده بود که مستنداتی دارد که ثابت می‌کند برخی از بازداشت‌شدگان، در کهریزک مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند.

با انتشار این نامه موضوع کهریزک و اداره آن توسط نیروی انتظامی و حتی کشته‌شدگان در آن به حاشیه متنی برده شد که آن متن ’’آبروی نظام‘‘ بود. انتشار این نامه با واکنش‌های تند اصولگرایان روبرو شد. به عنوان مثال علی لاریجانی رئیس مجلس تنها یک روز پس از انتشار این نامه اعلام کرد خبر تجاوز جنسی در کهریزک دروغ است. البته وی توضیح نداد که در عرض ۲۴ ساعت چگونه توانسته دراین مورد تحقیق کند.

این واکنش‌ها تا بدانجا پیش رفت که برخی از چهره‌های تندروتر اصولگرا خواهان دستگیری مهدی کروبی شدند.

صدا و سیما نیز در این میان بیکار ننشست و در برنامه جنجالی ۲۰:۳۰ گزارش مفصلی از بازداشت‌گاه کهریزک تهیه کرد و با چند نفر که ادعا می‌کردند در این بازداشت‌گاه بوده‌اند نیز مصاحبه کرد. اما در این گزارش هیچ اشاره‌ای به تجاوز جنسی به زندانیان نشد.

هم‌زمان فیلمی در سایت‌های اینترنتی منتشر شد که در آن یکی از شاهدان مورد استناد کروبی به شرح آنچه در کهریزک بر وی رفته است می‌پرداخت. این فرد در این فیلم می‌گوید که چگونه از سوی مسئولان قضایی تهدید شده و اینک نیز مخفی شده است.

’’بزرگنمایی‘‘ در موضوع کهریزک

روز چهارشنبه هشتم مهر فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی اعلام کرد که در جریان بازداشت‌گاه کهریزک بزرگ‌نمایی صورت گرفته و اتفاقاتی که گفته میشود در این بازداشت‌گاه افتاده هیچ کدام صحت ندارد.

احمدی مقدم در گفت و گو با خبرگزاری کار ایران همچنین خبر از دستگیری ۷ تا ۱۰ مامور پلیس در این رابطه داد و در مورد درجه‌های این افراد گفت: «بالا و پایین بودن درجه این افراد یعنی چه؟ اینکه بخواهیم سیاسی برخورد کنیم و بگوییم حتما باید یکی از فرماندهان ناجا بازداشت شود درست نیست».

محمد سیف‌زاده حقوقدان عضو کانون مدافعان حقوق بشر در مورد اظهارات احمدی مقدم و اعای وی مبنی بر بزرگ‌نمایی در موضوع کهریزک چنین می‌گوید: «اگر خاطرتان باشد از اولین اطلاعیه‌ای که نیروی انتظامی صادر کرد، همه چیز را تکذیب کرد و گفت تخلفات کوچکی انجام شده که به آن تخلفات هم رسیدگی خواهد شد و مأمورین مجازات خواهند گردید. یعنی جنایت و قتل را ’’تخلف‘‘ نامگذاری کردند. این نشان می‌داد یا آقایان معنی این واژه‌ها را نمی‌دانند یا این که می‌خواهند پرونده را از مسیر واقعی‌اش خارج بکنند. حالا هم آقایان می‌گویند که بزرگ‌نمایی شده است. مگر ما جرمی از قتل و شکنجه بالاتر داریم؟ اگر پایین‌تر از این بگویند که خب کوچک‌نمایی خواهد شد! ظاهراً این جرائم برای آقایان اهمیت و ارزشی ندارد».

فرمانده نیروی انتظامی همچنین وعده داده است که رسیدگی به تخلفات ماموران دستگیرشده در رابطه با پرونده کهریزک با رعایت تمامی موازین قانونی صورت بگیرد. اما سیف‌زاده چندان به این موضوع خوشبین نیست: «من تصور می‌کنم که نباید زیاد به روند این پرونده‌ها امیدوار بود. همچنین که تا بحال مطلقاً ما ندیدیم حتا یک مورد پرونده‌هایی که مأمورین در آن تخلف کرده‌اند، تحت تعقیب قرار بگیرند. ما فراموش نمی‌کنیم در حمله به دانشگاه تهران و خوابگاه دانشجویان و ضرب و جرح مردم در سال ۷۸ دانشجویان عزیز زخمی شدند و چشمی درآمد و یک نفر هم به قتل رسید. بعد یک سرباز را به جرم دزدیدن ریش‌تراش تحت تعقیب قرار دادند. زهرا کاظمی را کشتند، هیچ کس را تعقیب نکردند. با این که دیوان عالی کشور اعتراضات ما به عنوان وکلای اولیای دم را وارد دانست اما هیچ کس تعقیب نشد. همینطور در مورد زهرا بنی‌یعقوب و دیگر کسانی که در زندان کشته شدند. بنابراین به این هم نباید امیدوار بود که کسی را تحت تعقیب قرار خواهند داد».

ابراهیم شریفی یکی از کسانی که می‌گوید در کهریزک به او تجاوز شده، همان که رسانه‌های داخلی از او به نام الف-ش نام بردند، در بخشی از نامه خود که در آن آنچه را بر وی رفته شرح داده و در سایت سحام نیوز منتشر شد، می‌گوید: «من سوال کوچکی دارم از بزرگوارانی که روز پنج شنبه (همان روزی که وی با وساطت کروبی برای بررسی اظهاراتش با ماموران قوه قضائیه به پزشکی قانونی می‌رود) من را به مانند یک متهم مورد بازجویی قراردادند. من را گرفتند، زندان بودم، چشمان ودستهایم بسته بودند، به حد مرگ مرا زدند و بدتر از همه کاری با من کردند که نزد تمام بی‌دینان و بت‌پرستان مذموم است و من تنها جرات این را داشتم که آقای کروبی را از این موضوع مطلع کنم. من از شخص حقیقی شاکی نیستم چرا که می‌دانم متاسفانه همیشه در کشورمان گناه به گردن یک شخص رده پایین یا یک گروه پایین رتبه می‌افتد و هیچ وقت با مسببین اصلی برخوردی درخور انجام نمی‌شود».

میترا شجاعی

تحریریه: فرید وحیدی

کمیته گزارشگران حقوق بشر

برکناری حسین طائب از فرماندهی بسیج و انتقال وی به سپاه

موج سبز آزادی : بعد از اینکه به کرات در رسانه‌های مختلف از جمله موج سبز آزادی نقش حسین طائب به عنوان فرمانده بسیج در سرکوب‌های بعد از انتخابات پرده برداشته شد و نیز پس از اینکه مهدی کروبی نیز در افشاگری شجاعانه خود درباره ترانه موسوی، نقش حسین طائب در سرکوب‌ها و حضورش در بازجویی‌ها را علنی نمود، باخبر شدیم که جناب طائب از فرماندهی بسیج مستضعفین برکنار و به یک نهاد مهم در سپاه (که هنوز هویتش احراز نشده) منتقل گردیده است.

این اتفاق بیش از هر چیز همگان را به یاد انتقال سعید مرتضوی از مقام دادستانی کل تهران به معاونت دادستانی کل کشور می‌اندازد. البته از یک دولت برآمده از کودتا بیش از این هم انتظار نمی‌رود که مهره‌های سرکوبگر خود را به جای محاکمه کردن ارتقا می دهد. اما نباید از نظر دور داشت که این ارتقاء یافتن‌ها و جابجایی‌های صوری گرچه توفیری در نقش پشت پرده این افراد در آنچه پیش از این جابجایی‌ها نیز بدان مشغول بودند، ندارد، اما برای سبزها به مثابه یک پیروزی است.

جابجایی مرتضوی، شخصی که حضورش در یکی از حساس‌ترین پست‌های قضائی کشور، منجر به خفقان در عرصه مطبوعات کشور و دستگیری عزیزترین فرزندان این آب و خاک شده بود، به مقامی که علی رغم عنوان پرطمراقش، هیچ یک از این اختیارات را به وی نمی‌دهد، در نتیجه فشارهای رسانه‌ای و بازتاب بین‌المللی میسر شد و برای سبزها اتفاقی میمون و مبارک بود. حال چنین اتفاقی درباره حسین طائب نیز رخ داده است و آنان که دست بالاتر را در قدرت داشتند گویا بالاخره فهمیدند که گره خوردن نام بسیج که از سال‌های دفاع مقدس تا به امروز، میرحسین موسوی از آن به عنوان مدرسه عشق یاد کرده بود، با نام کودتاگری چون حسین طائب چندان به نقع نظام نیست.

با حضور حسین طائب در بسیج و ارتباطات نزدیک وی با افرادی چون محقق که سردستگی نیروهای لباس شخصی را عهده‌دار است، نفوذ لباس شخصی‌ها به نهاد بسیج شدت گرفت و تشخیص بسیجی حقیقی از بسیجی درووغین را برای همگان دشوار کرد. از عوارض حضور طائب در مقام فرماندهی بسیج این بود که نام بسیجی را در اذهان مردم مخدوش کرد. در این بین بسیجیان مخلص و جان برکفی که در سال‌های تلخ جنگ از جان و مال و خانواده خویش گذشتند و برای دفاع از کیان میهنشان به جبهه‌های نبرد شتافتند، قربانیان اصلی این عزل و نصب‌های ناسنجیده بودند.

بی‌شک روزگاری می‌رسد که افرادی چون حسین طائب باید تاوان خون شهدای بیگناه سبزی که برای گرفتن رای خود به خیابان آمده بودند و با سینه‌ای دریده از آتش گلوله‌‌های بسیجیان غیرواقعی مسلح برای همیشه در گورستان بهشت زهرا آرمیدند را بدهد. شاید نه در دوره عمر دولت مستعجل کودتا، اما آن روز بی‌شک فرا خواهد رسید که وعده خداوند حق است.

ما را تو می شناسی/ عبالقادر بلوچ


ما را تو می‏شناسی

حضرت رهبر که در خیلی جاها قافیه را باخته با اطرافیان برای ناشنوایان قیافه آمده و برای خدا قافیه ساخته.

حالا تا شاعران با قیافه و قافیه جوابش را می‏دهند، بیخیال قیافه و قافیه، جوابش را از زبان من بخوانید:

ما ملت ایرانیم ما را تو می‏شناسی
ملتی خوشبیانیم، مارا تو می‏شناسی
آبادیم و در مملکت گنجی زنفت داریم
از تو ما طلبکاریم، ما را تو می‏شناسی
با همه بگوییم راز روشنی خویش
بیگانه با ناکسانیم، ما را تو می‏شناسی
آئینه‏ایم و هر چند کتف بسته‏ایم ما خلق
بس رازها را که دانیم، ما را تو می‏شناسی

با کارد و قمه بریدند، گوش و زبان ما را
فارغ از پاسدار و بسیجیم، مارا تو می‏شناسی

از ظن خویش هر خر، از ما فسانه‏ها گفت
ملت ایرانیم، ما را تو می‏شناسی

در ما درازای تاریخی، نفسرد از هیاهو
سم شوکرانیم، ما را تو می‏شناسی

رعد آسا بلند گوئیم هر چه گوئیم
یک پارچه و یک زبانیم ما را تو می‏شناسی

خط مقاومت گوید درون ما را
از چشم تو نهانیم، ما را تو می‏شناسی

کتف بسته چون جانیان، افتاده در زندانیم
هم پیر و هم جوانیم، ما را تو می‏شناسی

با افت و خیز تاریخ، گه شه است و گه شیخ
افتادنت را انتظار کشانیم ما را تو می‏شناسی

از وادی هارت و پورت ره به جایی نیست
ما روزبه از آنیم، ما را تو می‏شناسی


کس راز امام، از ما نشنید بس «شریفیم»
بهر ناکسان جام زهریم، ما را تو می‏شناسی

بعد از تحریر: برو مرد برو حیا کن. برو قدر قدرتی خودت رو بکن. شعر و شاعری و ناشنوایان و خدا رو رها کن

بحران هسته ای؛ هشدار کاخ سفید/جزئیات دیدار برنز و جلیلی


به گزارش خبرگزاری فرانسه، کاخ سفید واشنگتن امروز به رژیم تهران در مورد خرید وقت از طریق طولانی کردن گفتگوهای هسته ای هشدار داد.

برخی تحلیلگران پیش تر هشدار داده بودند که رژیم تهران قصد دارد با طولانی کردن گفتگوهای هسته ای وقت بخرد و در سایه مذاکرات به برنامه های اتمی خود ادامه دهد.

رابرت گیبس، سخنگوی کاخ سفید در این باره با اشاره به نشست امروز ژنو گفت، چنانچه رژیم تهران درصدد خرید وقت با استفاده از طولانی کردن گفتگوهای هسته ای برآید، با تحریمهای جدید مواجه خواهد شد و به آنها خواهیم فهماند که تا چه حد در این مورد جدی هستیم.

از سوی دیگر وزارت خارجه آمریکا در باره دیدار امروز ویلیام برنز، معاون وزیر خارجه این کشور و سعید جلیلی، مذاکره کننده جمهوری اسلامی در ژنو اعلام کرد که نماینده ایالات متحده در این دیدار از رژیم تهران خواست هر چه سریعتر مسئله اتباع آمریکايی بازداشت شده در ایران را حل کند.

سه کوهنور آمریکايی، دو تبعه ایرانی - آمریکايی و همچنین یک مامور سابق اف بی آی در ایران در بازداشت بسر می برند که واشنگتن خواهان آزادی فوری آنها شده است.

در آستانه ی شهرآورد پایتخت ورزشگاه آزادی به محاصره ی هیات های رزمندگان در آمد چاپ

قرمز + آبی = سبز

• برگرفته ازاخبار روز:

در حالی که جوانان و هواداران جنبش دموکراتیک قصد دارند ورزشگاه یک صدهزار نفری آزادی را در روز جمعه ی آینده در دربی پایتخت به رنگ سبز در آوردند، دولت اقدامات وسیعی را برای مقابله با اعتراضات تدارک دیده است. هیات های رزمندگان تهران و کرج از چهارشنبه شب در اطراف ورزشگاه مستقر شده اند و همچنین گفته می شود سی هزار بلیط ورزشگاه یک صد هزار نفری به کسانی اختصاص یافته است که باید «امنیت» ورزشگاه را تامین کنند. لیدرهای دو باشگاه، به جلساتی فراخوانده شده اند و به آن ها هشدار داده شده تا تماشاگران را کنترل کنند.


در آستانه شهرآورد (دربی) سبز پایتخت، ایسنا خبر داده است هیات رزمندگان غرب تهران و کرج با هماهنگی با مدیریت ورزشگاه آزادی از امشب در کنار درب غربی این ورزشگاه استقرار پیدا کرده است!
در همین حال خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی در گزارشی خاطرنشان کرده است درشرایطی که ازنخستین روزهای بازگشایی دانشگاهها تظاهرات اعتراض آمیز دانشجویان حکومت را با سردرگمی مواجه کرده است. اما این صدای اعتراض تنها دردانشگاه ها طنین انداز نیست. اخبار رسانه ها حاکی از گسترش روزافزون موج سبز به سوی میدان های ورزشی است. شهرآورد سرخ آبی های پایتخت روزجمعه ۱۰ تیرساعت ۱۴.٣۰ در شرایطی برگزارخواهد شد که دولت به نیروی انتظامی، بسیج، خبرگزاری های دولتی، صدا و سیما، نیروهای نامحسوس، لیدرهای دو باشگاه، مسوولین ورزشگاه و... برای مقابله با سبزشدن آزادی متوسل شده است.
در همین حال خبرگزاری ها به نقل از رجب زاده رئیس پلیس تهران اعلام کرده است خبر ممانعت از ورود تماشاگرانی به ورزشگاه آزادی که لباس سبز به تن دارند "شایعه" است.
رجب زاده رییس پلیس تهران درگفتگو با خبرگزاری ایلنا گفت: " اگر کسی به عنوان مثال نماد سبزی بالا ببرد و بخواهد فضا را سیاسی کند، پلیس فقط نماد را می ‌گیرد و تذکر می‌ دهد اما اگر کسی بخواهد نظم و امنیت را به هم بزند برابر قانون بازداشت می‌ شود."
بنابر این گزارش سایت تماشاگران خبر از جلسه ای داده است که در آن رییس "کمیته انضباطی" درجمع ۶۰ تن از لیدرهای دو تیم خواسته است آن ها نسبت به "مسوولیتی" که درقبال سکوهای ورزشگاه برعهده دارند خود را "حساس" بدانند. این "جلسه" همچنین تصمیم گرفت "جلسه" ای دیگر تشکیل شود تا با حضور مسوولان ورزشگاه آزادی مسوولان نیروی انتظامی هماهنگی هایی برای این بازی تدبیر شود.
بسیج ورزش کشور و کمیته فرهنگی سازمان لیگ موظف شده اند تا سه ساعت قبل از بازی برنامه های هماهنگی در ورزشگاه اجرا کنند.
یک پایگاه اینترنتی ورزشی اعلام کرد: از سال ٨۴ به بعد حدود ۲۰ هزار بلیت دراختیار نهادهایی قرار می گیرد که می باید امنیت ورزشگاه را تامین کنند. این میزان دربازی ۱۰ مهر به ٣۰ هزار نفر افزایش یافته است.
شایان گفتن است پیش از این درجمعه ۲۷ شهریور (روز قدس سبز) صدا و سیمای دولت، بازی در ورزشگاه آ‍زادی را یک نیمه بصورت ناقص و با تاخیر و یک نیمه را به صورت سیاه و سفید پخش کرد.

ورزشگاه آزادی در محاصره ی هیات رزمندگان
در آستانه شهرآورد (دربی) سبز پایتخت، هیات رزمندگان غرب تهران و کرج با هماهنگی با مدیریت ورزشگاه آزادی از امشب در کنار درب غربی این ورزشگاه استقرار پیدا کرده است!
به گزارش خبرگزاری ایسنا، حسن ضیاء آذری مدیر مجموعه ورزشی آزادی اظهار داشت: هنر ما به این است که کارمان را به بهترین نحو انجام دهیم. ما تلاش کردیم پیش از آغاز داربی ورزشگاه آزادی را آماده کنیم. اکنون هم پارکینگ، استادیوم، جایگاه تماشاگران، رختکن و سرویس‌های بهداشتی و ... آماده برگزاری داربی است.
وی با انتقاد از عدم همکاری اداره برق با مجموعه ورزشی آزادی درخصوص روشنایی درب غربی ورزشگاه آزادی تصریح کرد: متاسفانه اداره برق علیرغم درخواست و پیگیری مکرر ما هیچ اقدامی انجام نداده است. شهرداری هم کاری نکرد، اداره برق بسیار راحت از این مساله مهم گذشت. نمیدانم اگر برای مردم اتفاقی بیفتد چگونه میخواهند تبعاتش را بپذیرند و مشکل را حل کنند.
آذری از برپایی چادرهایی برای اسکان تماشاگران شهرستانی در شب پیش از بازی داربی و برگزاری نماز جماعت خبر داد و به ایسنا گفت: هیات رزمندگان غرب تهران و کرج طی مذاکره با معاون مجموعه ورزشی آزادی درخواست کردند که شب قبل از بازی مقابل درب غربی فضایی را برای استراحت و اسکان تماشاگران شهرستانی آماده کنند. برپایی نماز جماعت و پذیرایی از مردم از دیگر اقداماتی خواهد بود که بنا است انجام شود.

برگرفته از میهن

بیاینه دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران

بامدادخبر: دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران، در تازه‌ترین بیانیه‌ خود که به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید، صادر کرده‌اند، ضمن تحلیل فضای سیاسی کشور، دانشگاه را به عنوان نهاد "مروج اندیشه‌های مدرن در جامعه، مهم‌ترین پایگاه نقد و انتقاد از حکومت، رابط میان روشنفکران و توده‌های مردم و نماد امید و آرمان‌گرایی در اجتماع"، در نزاع با "دیکتاتوری نظامی-مذهبی حاکم" به عنوان پاسدار "ارتجاع مذهبی و ارزشهای سنتی"، دانسته‌اند و تاکید کردند که اگر کسانی دانشگاه‌ها را با انقلابی فرهنگی تهدید کنند، دانشگاه‌ها نیز ناگزیر آنان را به انقلابی دیگر تهدید خواهند کرد.

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

1- سال پیش روی تحصیلی در شرایطی آغاز می شود که دیگر با قویترین چشمهای مسلح نیز نمی توان جمهوریتی در این مخلوق ناقص الخلقه اسلام سیاسی و کمونیسم روسی سراغ کرد و ولایت فقیه قوه فقاهتش را در سلولهای انفرادی به رخ می کشد و ولایتش را بر لوله های تفنگ استوار کرده است. دولت کودتا به این بسنده نکرده و با به راه انداختن دادگاه‌هایی که میراث شوم استالین برای جامعه جهانی است، سعی در تخریب چهره‌های اصلاح‌طلب و منتقد نظام دارد و بر آن است تا با گروگان‌گیری این چهره‌ها از جنبش مردمی شکل گرفته انتقام‌جویی کند و نسبت به چند سال حقارت خود در برابر منتقدان‌اش عقده‌گشایی کند. در این میان کودتاچیان برآن‌اند که با تخریب شخصیت عبدالله مؤمنی- شاخص‌ترین چهره یک دهه گذشته جنبش دانشجویی در ایران- کل جنبش دانشجویی را فلج کند و از این راه ضربه‌ای بزرگ بر پیکر جنبش دموکراسی‌خواهی در ایران بزند. اما هر چه می‌گذرد بیش‌تر ماهیت دروغین این دادگاه‌های فرمایشی بر همگان عیان می‌شود. از این رو نه تنها از محبوبیت و مقبولیت چهره‌های شاخص جریان دموکراسی‌خواهی و اصلاح‌طلبی در ایران کاسته نمی‌شود که هر روز بر محبوبیت آن‌ها نزد عموم مردم افزوده می‌شود.

2- کودتای خرداد 88 از سویی ادامه نزاع روحانیون– نظامیان بود و از سوی دیگر ادامه نزاع بر سر دموکراسی بیش‌تر و جامعه به‌تر به شمار می‌رفت. نظام جمهوری اسلامی پس از کودتای خرداد 88 بیش از پیش به یک دیکتاتوری نظامی تبدیل شده است و اینک روحانیتی که پیش از این بازویی نظامی برای خود بر ساخته بود بیش از پیش به ابزار دست نظامیان صاحب تفنگ تبدیل می‌شود. تبدیل جمهوری اسلامی به دیکتاتوری نظامی هنوز به تمامی انجام نشده‌است اما با سرعتی فراتر از باور در حال انجام است. دگردیسی حکومتی مذهبی مبتنی بر مشروعیت الهی به دیکتاتوری نطامی پیش از این نیز در تاریخ اسلام سابقه داشته‌است که شناخته‌شده‌ترین نمونه‌اش در رابطه با خلفای عباسی و سرداران ترک قابل مشاهده‌است. در چنین وضعیتی جامعه روز به ‌روز به سوی نزاع نهایی در حال حرکت است و دانشگاه نیز به عنوان بخشی از جامعه مدنی بخواهد یا نخواهد بخشی از این نزاع است.

3- دانشگاه اما فراتر از تعلق کلی‌اش به جامعه مدنی در نزاع با دیکتاتوری نظامی مذهبی از آن رو که پیدایش‌اش به عنوان ابزاری برای نوسازی جامعه که طبیعتاً به تقابل با ارتجاع مذهبی و اندیشه سنتی رخ داده‌است، در نزاعی خاص و ویژه با جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی پاس‌دار ارزش‌های قرون وسطایی نیز که از سویی مبتنی بر بنیادگرایی اسلامی است و از سوی دیگر ایدئولوژی تمامیت‌خواه اسلام سیاسی را رهبری می‌کند درگیر است. از این روست که حکومت اسلامی می‌کوشد با تمامی توان خود دانشگاه را به عنوان مروج اندیشه‌های مدرن در جامعه، مهم‌ترین پایگاه نقد و انتقاد از حکومت، رابط میان روشنفکران و توده‌های مردم و نماد امید و آرمان‌گرایی در اجتماع منکوب کند. در نزاع حوزه و دانشگاه، اینک بیش از سی سال است که حوزه بر دانشگاه جفا می‌کند و حوزویان بر جایگاهی تکیه زده‌اند که از آن آنان نیست، شایستگی آن را ندارند و برای آن تربیت نشده‌اند.

4- دولت کودتا بسیار مجدانه‌تر از قبل به کار پرونده‌سازی و ستاره‌دار کردن دانشجویان مشغول است. ستاره‌دار کردن دانشجویان اگر چه در سال‌های گذشته نیز سبب محرومیت بسیاری از نخبگان علمی کشور از ادامه تحصیل شد، اما در سال تحصیلی جدید رنگ و بویی دیگر گرفته‌است و به تهدیدی جدی برای رشد علمی و پویایی فضای دانشگاه‌ها تبدیل شده‌است. ستاره‌دار کردن دانشجویان علاوه بر آن‌که سبب نقض حقوق مصرح دانشجویان در قانون اساسی کشور و اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌شود، ظلمی به جامعه علمی کشور است که اثرات شوم آن روند آینده توسعه و پیشرفت کشور را نیز مکدر می‌کند. از سوی دیگر دولت کودتا می‌کوشد با تهدید دانشگاهیان درباره به راه انداختن یک انقلاب فرهنگی دیگر و تهدید و اخراج دانشجویان از دانشگاه‌ها، دانشگاه‌ها را به سکوت قبرستانی بکشاند و از این رو بسیار در این باره لازم به ذکر است که تعطیلی دانشگاه‌ها تهدیدی توخالی ‌است که ضررش بیش از دانشجویان دامان حکومت کودتایی ناکارآمدی را خواهد گرفت که دانشگاه‌ها را به عنوان فضایی برای مشغول کردن نیروی کاری که کاری برایش وجود دارد بیش از پیش گسترش داده‌است. تعطیلی دانشگاه‌ها بیش از آن که جامعه را به خمودگی بکشاند، خیابان‌ها را جولانگاه جوانانی آگاه و انقلابی خواهد کرد و دریچه‌های جدیدی را به روی جنبش دموکراسی‌خواهانه مردم ایران خواهد گشود. ایران دهه هشتاد دیگر ایران دهه ینجاه نیست و عصر این ترک‌تازی‌های سیاسی به سرآمده است. اینک دانشگاه نیست که در محاصره اوباش ارتجاع و حاشیه‌نشینان شهری است، اینک این اوباش و ارتجاع هستند که در محاصره دانشگاهیان‌اند. اگر کسانی دانشگاه‌ها را با انقلابی فرهنگی تهدید کنند، دانشگاه‌ها ناگزیر آنان را به انقلابی دیگر تهدید خواهند کرد.

5- خواست مشخص دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال دانشگاه‌های ایران هم‌چون اکثریت مردم ایران به رسیمت شناخته شدن مهندس موسوی به عنوان رئیس جمهور منتخب وقانونی ملت، استعفای دولت کودتا و محاکمه آمرین و عاملین جنایت‌های پس از انتخابات تا عالی‌رتبه‌ترین مقامات مسئول است. از این رو ما سال تحصیلی پیش رو را سال "مبارزه علیه دولت کودتا" نام‌گذاری می‌کنیم و از آحاد دانشجویان می‌خواهیم دوشادوش هم تا رسیدن به این خواست مشروع از پای ننشینند.

6- ما معتقدیم کارنامه ناموفق سی سال اخیر ریشه‌هایی عمیق‌تر از اشخاص و نهادها دارد. مسئله تنها حاکمان یا نهاد ولایت فقیه نیست. معضل اصلی جامعه ما در سی سال اخیر، گفتمان اسلام سیاسی به عنوان یک ایدئولوزی تمامیت‌خواه بوده‌است. دانشگاه‌ها به عنوان روح نقاد جامعه نه تنها محق‌اند بلکه موظقند این گفتمان عمیقاً ضدحقوق بشری، ضد دموکراتیک و ناکارآمد را که منجر به عقب‌ماندگی میهن عزیزیمان شده‌است وجز جنایت و خباثت یادگاری از خود به جای نگذاشته‌است، نقد کنند. کسانی می‌کوشند به بهانه وحدت کلمه و موقعیت خطیر کنونی جلو به بوته نقد کشیده شدن اسلام سیاسی را بگیرند. تأسف‌بار آن که اینان خود نصیحت خود را به گوش جان نمی‌شنوند و پیوسته دست اندرکار نقد الگوی حکومت لیبرالی هستند که سال‌هاست کارنامه ای موفق از خود بر جای گذاشته است و در این راه آلودگی قلم و دریدگی دهان و درندگی زبان مارکسیست‌های اسلام‌پناه را نیز به همراه دارند. ما باور داریم دانشجویان و دانشگاهیان می‌توانند با نقد منصفانه و عالمانه گفتمان اسلام سیاسی، جنبش دموکراسی‌خواهی مردم ایران را یاری دهند و آینده‌ای بهتر برای تمامی فرزندان ایران رقم بزنند.


دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران

مهرماه یک‌هزار و سیصدوهشتادوهشت

باز هم سخنی چند با آیت الله منتظری اندر باب مفهوم استالین ستیزی باب دوم

باز هم سخنی چند با آیت الله منتظری

اندر باب مفهوم استالین ستیزی

باب دوم

ا. م. شیری

٢ـ مفهوم واقعی استالین ستیزی

مخالفان عدالت اجتماعی چنان از "جنایات استالین" صحبت می کنند که گوئی، تمام حاکمان تاریخ، همه نظامهای اجتماعی- اقتصادی و سراسر تاریخ بشری قبل و بعد از دوره رهبری استالین پر از عدل و داد بوده است و فقط این یکی، تافته جدا از بافته از آب در آمد. و این برخوردی است خصمانه و متعصبانه. تعصب، دشمن منطق و عقلانیت است. چشم متعصب توان دیدن حقیقت را ندارد. عدل و انصاف کجاست؟ کدام کاخ، کاخ سفید و یا کرملین، کاخ الیزه و یا نیاوران... به عدل آباد شده است؟ اما، تداوم اوضاع ناگوار جهان امروزی و هر چه سخت تر شدن شرایط زندگی بشر و آنچه که فوقا اشاره شد، بعینه نشان می دهد: استالین ستیزی پدیده تازه ای نیست و صورت ظاهری و نام امروزی جنگ برای ممانعت از اجرای عدالت اجتماعی است. استالین ستیزی نام جعلی جنگ برده دار با بردگان و سرکوب قیام بردگان، جنگ فئودال با دهقانان بی حقوق و بالآخره، جنگ سرمایه دار است با کارگران تولید کننده نعمات مادی که با پیروزی انقلاب کبیر اکتبر، تغییر نام یافته است و هیچ ربطی به اعمال نیک و یا بد استالین ندارد. کما اینکه بعد از تخریب عدالت اجتماعی در اتحاد شوروی و شرق اروپا، این جنگ به مبارزه با بنیادگرائی اسلامی و تروریسم تغییر نام داده شد و ستیز با سوسیالیسم تحت نام استالین ستیزی، چاشنی همه این جنگها می باشد. این جنگ، تاریخی دیرینه دارد و با پیدایش طبقات و مالکیت، با جنگ ظلم برعلیه عدل، جنگ بیعدالتی و بی حقوقی برعلیه عدالت و حقوق انسانی، با جنگ تاریکی برعلیه نور، شرّ برعلیه خیر، بدی برعلیه نیکی همزاد است و بالآخره، در جنگ اضداد، طرف منفی آن است که متناسب با زمان و مکان و شرایط ، همیشه نام و شکل آن تغییر یافته است. این جنگ، جنگی است برای ممانعت از برقراری حاکمیت طبقات فقیر و پائینی جامعه و برعلیه اجرای عدالت اجتماعی در جوامع انسانی. استالین ستیزی، حربه برده داران و فئودالان "مدرن" و "متمدن" و بعبارت امروزی، سرمایه داران است. استالین ستیزی، مضمون و ماهیت اصلی مبارزه با افکار و اندیشه ها، آمال و آماجها، خواستها و آرزوهای عدالتخواهانه بشری، معنی ساده شده ستیز با جهان بینی و ایدئولوژی رهائی و آزادی انسان از قید و بندهای غیرانسانی اجتماعی است. رعایت عدل و انصاف در قضاوت، تنها موردی است که در برخورد به استالین و جامعه سوسیالیستی بفراموشی سپرده می شود. هر دیدگاهی که بخواهد خشونتهای دوره رهبری استالین در اتحاد شوروی را خارج از این چهارچوب و بدون پیکاوی ریشه ها و علل بروز آن، مورد بررسی قرار دهد، نه تنها هیچ کمکی در جهت روشن شدن حقایق و وقایع نخواهد کرد، حتی با چرخش بیهوده در دور باطل توهمات، سعی و کوشش خود را برعلیه برقراری عدالت اجتماعی درجامعه بکار خواهد گرفت. با این درک از موضوع و در حد گنجایش این نوشتار، به توضیح علل و پیامدهای استالین می پردازم.

٣ـ دستاورهای انقلاب اکتبر و نتیجه استالین ستیزی

غرب ایدئولوژیک و بطور کلی همه مخالفان عدالت اجتماعی، در برخورد به حوادث اتحاد شوروی در سالهای دهه ۱٩٣۰ چنان وانمود می کنند که گوئی یک گروه دیوانه آدم کش تحت رهبری استالین، بی هیچ دلیل و مدرکی مردمی را که راست- راست در کوچه و خیابان راه می رفتند و سرشان به کار و زندگی خود مشغول بود، می گرفتند و بعد از یک محاکمه فرمایشی، می کشتند. فراموش نکنیم که این شیوه، در انگلستان، در جریان قتل هفتاد هزار نفر در برج لندن به کار گرفته شد نه در شوروی. توجه داشته باشید که همه رهبران انقلاب اکتبر، از جمله استالین، نخبگان و فرهیختگان عالی رتبه علوم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فلسفی و انسانی بودند که هر کدام آثار و گنجیه های مکتوب گرانبهائی را به بشریت تقدیم کرده اند که هنوز هم از اهمیت و فعلیت آنها کاسته نشده است. حداکثر گفته مخالفان عدالت، یک کلی گوئی بوده و هست که گویا فقط به کشتار مخالفان مشغول بودند و دیگر هیچ. اما هیچوقت نمی گویند که؛ آیا آنها فقط مخالفان فکری بودند و یا جنایاتی را هم مرتکب می شدند. دشمنان و مخالفان عدالت اجتماعی هیچ وقت نگفتند و نمی گویند، انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبرــ بزرگترین انقلاب تاریخ بشری، به اعتراف دوست و دشمن ــ که در نوع خود مسالمت آمیز ترین انقلاب بود و فقط با کشته شدن ٨ نفر، آنهم در حوادث مختلف به پیروزی رسید، چرا و چگونه در سالهای دهه ٢۰ و ٣۰ قرن گذشت مجبور شد با شدت ضد انقلاب را دفع نماید.

هدف انقلاب کبیر اکتبر که با پیروزی خود راه جدیدی در پیش پای بشریت جهان گشود، برقراری حاکمیت طبقه کارگر و زحمتکشان شهر و روستا و اقشار پائینی و تهیدست جامعه و اجرای عدالت اجتماعی بود و از همان ابتدای اجرای برنامه های انقلاب، با مخالفت و مقاومت مسلحانه شدید سرمایه داران و زمینداران بزرگ داخلی و جهانی مواجه شد. بازسازی آثار ویرانیهای ناشی از جنگ جهانی اول هنوز شروع نشده بود که گاردهای سفید جنگی شدید، جنگهای خونین داخلی را برعلیه دولت جوان کارگران و زحمتکشان و اجرای عدالت اجتماعی در کشور شروع کردند. جنگهای داخلی تا سال ۱٩٢۵ با حضور نظامیان ٨ کشور خارجی(آمریکا، ژاپن، فرانسه، انگلیس، آلمان، لهستان، چکوسلاواکی، ترکیه) و پشتیبانی تسلیحاتی، عملیاتی، اطلاعاتی، تشکیلاتی، مالی، تبلیغاتی آنها با شدت تمام درخاک اتحاد شوروی ادامه یافت. شدت این جنگها را با این گفته کلچاک، یکی از رهبران گاردهای سفید می توان درک کرد. وی می گفت:«یک آبادی سوخته و ویران، بهتر از آن است که یک ساکن آن عضو حزب بلشویک باشد». گاردهای سفید از هر تیر راه آن سراسری سیبری یک بلشویک و یا طرفدار آنها را آویخته بودند. در جنگلهای سیبری، هزاران نفر از طرفداران دولت شوروی را به درختان جنگل بستند تا زنده- زنده از گرسنگی بمیرند و یا خوراک جانوران و حشرات شوند. غرب و ارتجاع این واقعیتها و هزاران مورد مثل اینها را نه تنها نادیده می گیرد، حتی فراموش هم کند. ابعاد جنایت گاردهای سفید و ارتشهای دولتهای دخالتگر خارجی در مناطق غربی و قفقاز، از این هم دهشتناکتر بود. مثله کردن و زنده- زنده سوزاندن انسانها به ظن طرفداری از دولت شوروی، ترور مقامات حزبی و دولتی، رایج ترین شیوه مجازات بود. کشتار ٢٦ نفر از رهبران حزبی و دولتی ــ مشهور به ٢٦ کمیسر باکوــ با همکاری و حمایت نظامیان انگلیس و ترکیه، فقط یک نمونه از این جنایات است. (در این مورد و موارد دیگر، به کتابهای «غبار روبی از حقایق شوروی»، نوشته ایگور لیگاچوف و «دولتمردی نابغه، سیاستمداری بی همتا»، بقلم گنادی زیوگانوف، هر دو ترجمه اینجانب نیز رجوع کنید).

علیرغم شدت و وسعت جنگهای داخلی، اجرای برنامه های عدالت اجتماعی در کشور متوقف نشد. سازندگی و بازسازی اقتصاد کشور که در جریان جنگ جهانی اول از هم پاشیده بود، ادامه داشت. در پی شکست سخت گاردهای سفید و بیرون کردن نیروهای خارجی از کشور، سازندگی با دقت و سرعت ادامه یافت. بطوریکه، دولت شوروی تا سال ۱٩٢۷ توانست اقتصاد کشور را به سطح سال ۱٩۱٣، یک سال قبل از شروع جنگ جهانی اول برساند. حل مسئله ارضی، تأمین نان مورد نیاز مردم و صنعتی کردن کشور، مهمترین وظیفه انقلاب بود. در سالهای جنگ داخلی و پس از آن، هزاران تعاونی کشاورزی تأسیس و راه اندازی شد. در دوره صنعتی کردن (سالهای ۱٩٣٩ـ ۱٩٢٩)، بیش از ٩ هزار موسسه و واحد تولیدی عظیم، از جمله مجتمع های خانه سازی، راه اندازی گردید و مورد بهره برداری قرار گرفت. در مورد پیشرفتگی و عظمت صنایع شوروی همین بس که بدانید در نتیجه زلزله ۷ درجه ریشتری باکو در اواخر پائیز سال ٢۰۰۰ میلادی و زلزله ٨ درجه ریشتری سه سال قبل در شرق روسیه، هیچ انسانی کشته نشد و به هیچ ساختمانی هم آسیب نرسد. دولت سوسیالیستی برای ریشه کن کردن بیکاری، بی سوادی، بی مسکنی مصمم بود. در سال ۱٩٢٩ بیکاری را برانداخت. لغو بیکاری بزرگترین معجزه اجتماعی در تاریخ بشری بود و تجارب تا کنونی تاریخ نظامها و دولتها نیز ثابت می کند که بدون برقراری عدالت اجتماعی(سوسیالیسم) در جامعه، تکرار نخواهد شد و تمام برنامه ها و طرحهای بورژوائی برای براندازی بیکاری، از حد حرف و ادعاهای خالی فراتر نخواهد رفت. بدین ترتیب، ریشه های تمام مفاسد اجتماعی، از قبیل فساد، فحشاء، اعتیاد و غیره خشکانده شد. کشفیات، اختراعات و نوآوریها، پیشرفتها و دستاوردهای خارق العاده و جهشی در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، علمی، تکنولوژیکی، و حتی هنری و غیره در دوره سازندگی، باعث آن شد که دولت شوراها، تحت رهبری استالین، فقط در طول نزدیک به سه دهه، بر روی ویرانه های امپراطوری روسیه، در یک کشور بزرگ نیمه فئودالی ــ نیمه سرمایه داری، یکی از دو قدرت بزرگ اقتصادی، سیاسی و نظامی جهان را بسازد و راز استالین ستیزی درست در همین نکته نهفته است.

پیشرفتها و دستاوردهای معجزه آسای دولت کارگران و زحمتکشان، کینه و خصومت دشمنان عدالت اجتماعی را هر چه بیشتر برانگیخت. آنها که علیرغم حمایتهای همه جانبه دولتهای امپریالیستی شکست سختی را در جنگهای داخلی تحمل کرده بودند، نمی توانستند نظاره گر اجرای عدالت در جامعه باشند. از این رو، تاکتیک و شیوه مقاومت خود را تغییر دادند. طبق یک دستور العمل اکید، برای عضویت درحزب و «مشارکت» در سازندگی صف کشیدند. و این آغاز فاجعه همه بشریت بود که در سالهای اول دهه آخر قرن بیستم به تخریب عدالت اجتماعی و تجزیه کشور شوراها، کشور خلقهای دوست، کشور انسانیت و عدالت، تکیه گاه صلح و امنیت جهانی و بر افتادن حاکمیت کارگران و زحمتکشان انجامید. چگونه و چطور؟ به توضیحات فشرده و مختصر زیر توجه فرمائید:

طبیعتا، روی آوردن بقایای گاردهای سفید به سوی حزب و "مشارکت" در امور سازندگی با استقبال روبرو شد. بتدریج، در داخل ارگانهای حزبی و دولتی برای خود جا باز کردند و قوام گرفتند. خرابکاری از داخل شروع شد. رایج ترین شیوه کار آنها، آتش زدن اموال و اماکن عمومی، انبار علوفه و غلات بود که حتی تا روزهای آخر موجودیت شوروی نیز تکرار می شد. بیش از نود درصد بذرها را قبل کشت می جوشانیدند و یکی از علل مهم قحطی بزرگ سالهای ۱٩٣۰ نیز همین بود. واکسنهای مورد نیاز دامها را نابود می کردند و بجای آنها، واکسنهای آلوده تزریق می کردند. هرگاه و در هر جا تصمیم به خرابکاری داشتند، با انواع حیله و ترفند، پای بلشویکهای صادق را به محل وقوع جرم می کشانید و در حضور وی، برنامه پلید خود را عملی می کردند. سپس، بطور جمعی همان شخص را مقصر معرفی کرده و برعلیه او شهادت می دادند. پدر ایگور لیگاچوف، یکی از رهبران شوروی و رقیب اصلی گارباچف در سال ۱٩٨۵، تنها یک نمونه از این پلید کاریهای ضد انقلاب است که با همین شیوه به پای چوبه دار فرستاده شد. در این باره، عیسی حسین اف، یکی از نویسندگان ضد شوروی آذربایجان، رمان مستندی در۵٤۰ صفحه بنام «ایده آل»نوشته و در این کتاب، فقط جای قهرمان و ضد قهرمان را عوض کرده، دسیسه چینان و توطئه گران را بلشویکهائی معرفی کرده است که با عدالت اجتماعی سر جنگ داشتند. بلشویک و جنگ با عدالت اجتماعی! مضحک است؟ نه؟ بلی، صدها نفر از رهبران و مسئولان برجسته حزبی و دولتی، مثل سرگئی کیروف را در محل کار خود ترور کردند...

حضرت آیت الله! حتما شما نه در کتاب جناب رازینسکی و نه در هیچ یک از نوشته ها و تبلیغات مخالفان عدالت اجتماعی، هیچ مطلبی در باره این اعمال و اقدامات نخوانده اید. این توطئه ضد انقلاب، بعد از قربانی کردن بی گناهان زیادی شناسائی و کشف شد. غرب و دیگر دشمنان انقلاب، مقابله با این اقدامات را خشونت نامیدند. در اتحاد شوروی تقریبا کمتر کسی تا زمانیکه به اعمال خرابکارانه دست نزده بود، بخاطر اظهار نظر و یا موقعیت طبقاتی قبلی خود، تحت تعقیب قرار گرفت. توجه کنید که همه کارگران و دهقانان اتحاد شوروی همنظر استالین نبودند و عملا هم چنین چیزی ممکن نیست. اما، می دانیم که در دوره رهبری استالین هیچ کارگری و یا برزگری محاکمه نشد. نیکولای یلتسین، پدر همین باریس یلتسین، که تخریب سوسیالیسم را رهبری کرد، فقط یک مورد از صدها نمونه از این مدعاست. او، یکی از زمینداران بزرگ و شناخته شده بود که بیست سال بعد از پیروزی انقلاب اکتبر در سال ۱٩٣۷ اعدام شد. یعنی تا آن تاریخ، دولت کاری به نظرات و موقعیت قبلی او نداشت. مواضع و نظرات بوخارین و گروه او از سال ۱٩٢٢ بر همه رهبری حزب کمونیست معلوم بود و تا زمانیکه ترور رهبران حزبی و دولتی، از جمله، سرگئی کیروف را طراحی و اجرا نکرده بودند به خاطر نظراتشان مورد مؤاخذه قرار نگرفتند.

شروع جنگ جهانی دوم یک فرصت طلائی بود برای ضد انقلاب داخلی و خارجی. فاشیسم سرمایه داری اروپا، جنگ جهانی دوم را در حمایت از ضد انقلاب شکست خورده داخلی، با هدف براندازی اتحاد شوروی و جلوگیری از رشد روزافزون عدالتخواهی درجهان آغاز کرد. همچنانکه اطلاع دارید، این جنگ با پیروزی اتحاد شوروی به رهبری استالین خاتمه یافت و برای مدتی نسبتا طولانی، اروپا و همه جهان را از خطر طاعون فاشیسم رهانید. این جنگ، خرابیهای بسیار عظیمی را در اتحاد شوروی ببار آورد و ٢۷ میلیون نفر از صادق ترین فرزندان و دوستان انقلاب را بکام خود فرو برد. پیروزی بزرگ اتحاد شوروی در جنگ جهانی دوم، درس بزرگ بود برای ضد انقلاب داخلی و بین المللی. دیگر هیچ کسی تردید نداشت که با قهر و نیروی نظامی نمی توان بر عدالت اجتماعی در شوروی غلبه کرد. در پایان جنگ، بقایای ضد انقلاب داخلی، انتقامجویان و فرصت طلبان نان به نرخ روز خور، که در جریان جنگ نه تنها آسیب ندیدند، حتی تجدید سازمان هم کردند، جای خالی ٢۷ میلیون نفر را در سازمانهای حزبی، دولتی و اجتماعی اتحاد شوروی پر کردند، بتدریج دست بالا را گرفتند. باریس یلتسین که پدر زمیندارش در سال ۱٩٣۷ اعدام شده بود و خود در سال ۱٩٤۵ بعضویت حزب کمونیست در آمد و الکساندر یاکولیوف، یکی دیگر از قسی ترین دشمنان عدالت اجتماعی که بهمراه میخائل گارباچف تخریب عدالت اجتماعی را رهبری کردند، تنها نمونه هائی از هزاران نفری هستند که بعد از جنگ بعضویت حزب کمونیست در آمدند و مثل خوره به جان مردم و مملکت افتادند. چه دلیلی مقنع تر از این برای اثبات این مدعا که، بعد از تخریب سوسیالیسم و اعطای "استقلال" به جمهوریهای پانزدگانه متحد، همه رهبران و مقامات قبلی، با لباس دموکراسی در سمتهای خود ابقا شدند. در جمهوریهائی مثل گرجستان و... که زمینه ذهنی آماده نبود، بعد از یک دوره کوتاه به حاکمیت باز گشتند. با این استثناء که در دو جمهوری مولداوی و بلاروس هم بقایای سالم مانده حاکمیت قبلی، قدرت دولتی را از چنگ دموکراتها بیرون کشیدند.

در سال ۱٩۵٣ نیکیتا خروشچوف، یکی از سرسخت ترین مخالفان سوسیالیسم بر سر کار آمد. با روی کار آمدن خروشچوف، سوسیالیسم زدائی با نام رمز «استالین زدائی» در داخل نیز شدت گرفت. حزب و دولت حاکم، کم- کم از مردم فاصله گرفتند. روند مثله کردن سوسیالیسم آغاز گردید تا جائی که تا سالهای تخریب کامل سوسیالیسم، فقط اسکلت بسیار قوی آن بجا مانده بود. بتدریج فرمالیسم جایگزین ضوابط و مقررات گردید. کارگران و دهقانان که در دوره رهبری استالین همه کاره کشور بودند و کمترین آسیبی ندیدند، به تدریج به پله های پائین تر رانده شدند. گروههای ضد انقلاب داخلی، جنگ با سوسیالیسم را در هماهنگی و مرتبط با دشمنان خارجی عدالت اجتماعی پیش بردند و همیشه به امکانات تبلیغاتی و پشتیبانی تشکیلاتی آنها وابسته بودند که این نیز در عرف سیاسی، خیانت به وطن و جاسوسی شمرده می شود. برکناری خروشچوف، نتوانست نفوذ ضد انقلاب را کاهش دهد. آنها بحضور خود ادامه دادند و مترصد فرصت بودند. این فرصت را در اواخر سالهای ٨۰ با روی کار آمدن گارباچف بدست آوردند. ضد انقلاب، تا درون کاخ کرملین، حساس ترین نقطه رهبری دولت شوروی نفوذ کرده بود. پزشکانی به بیمارستان کرمیلن راه یافته، رهبران شوروی را بخاطر یک سرماخوردگی معمولی می کشتند (بعدها معلوم شد که همه آنها یهودی الاصل و وابستگان صهیونیسم جهانی بوده اند). ژندانوف، شرباکوف و بسیاری دیگر از این قبیلند. استالین به این مسئله پی برده بود و به همین جهت هم، هیچ وقت به بیمارستان مراجعه نکرد و زمانیکه در سال ۱٩۵٣ موضوع را با بریا، رئیس سازمان امنیت اتحاد شوروی در میان گذاشت و خواستار پیگیری موضوع شد، بدست بریا، مسموم و بدون اینکه هیچ ثروت و پولی در بانکهای داخلی و خارجی از خود بجای بگذارد، کشته شد (بخوانید حدیث مفصل از این مجمل). حضرت آیت الله منتظری! احتمالا شما تا کنون نمی دانستید که خود استالین نیز بمرگ طبیعی نمرده، بلکه به قتل رسیده است. لازم به ذکر است که اولا، فعالیت سازمانهای بویژه، صهیونیستی و تشکلهای بهائی هیچوقت در اتحاد شوروی متوقف نشد. ثانیا؛ پرونده پزشکان قاتل بحدی رسوا شده بود که حتی بعد از قتل استالین، بالاجبار و تحت فشار افکار عمومی، مجبور شدند این پزشکان را محاکمه و مجازات کنند. باری، ضد انقلاب مطمئن از این که؛ نه با جنگ داخلی و نه با راه انداختن جنگ جهانی، غلبه بر اتحاد شوروی و محو روحیه عدالتخواهی در جهان ممکن نیست، خوره وار به خوردن ریشه های عدالت اجتماعی پرداخت. تنها به نمونه هائی از خرابکارهای بسیار علنی و پیش پا افتاده این گروهها و باندهای ضد انقلابی توجه کنید:

در سال ۱٣٦٤، یعنی هفت سال قبل از شهادت کشور شوراها، به اتحاد شوروی رفتم. صبح روز اول با صدای بوق ممتد یک اتوموبیل بیدار شدم. تکرار همه روزه این صدا و تجمع زنان محله در اطراف آن، توجه مرا بخود جلب کرد. در همین چند روز اول، معلوم شد که این صدای بوق یکی از دهها تانکر حمل شیر است که زنان محلات به آنها «گاوان شیرده ما» نام داده بودند که با بوق ممتد خود، به محوطه مجتمع های مسکونی وارد و شیری را که باید به شیرخوارگاهها، مهد کودکها و کارگران شاغل به کارهای مضر در کارخانه ها برسانند، در محلات می فروختند و بجای مقدار فروخته شده، آب اضافه می کردند.

یکی دیگر از اقدامات معجزه آسای دولت اتحاد شوروی تعیین و تثبیت قمیت کالاها، چه بومی چه وارداتی بود. هر کالائی در سراسر کشور، یعنی یک ششم کره زمین، سالهای سال، به قیمت واحد و ثابت توزیع می شد. این مسئله از چند لحاظ حائز اهمیت بود: اولا، روانشناسی دلالی و چانه زنی در خرید و فروش را حذف می کرد. ثانیا، آرامش و راحتی خیال همه را تأمین می کرد. چرا که هر کسی می دانست با چه مقدار پول، چه کالاهائی را می تواند بخرد و نگرا ن فردای خود و فرزندانش نبود. ثالثا؛ همه می دانستند که جامعه دچار بحران و تورم اقتصادی نخواهد شد و قیمتها بالا نخواهد رفت... پروفسور احمد شفائی که از شوروی قهر کرد و پس از بازگشت به ایران، از تنهائی و گرسنگی مرد، در کتاب ضد شوروی و ضدسوسیالیستی خود تحت عنوان«سی و هفت سال در شوروی» ناخواسته، در این مورد توضیحات خوبی داده است که هر انسان منصفی به حقانیت و درستی این کار دولت شوروی پی می برد.

اما، چه شیوه هائی مقابله برای مقابله با قیمت ثابت بکار بسته می شد؟ توجه کنید! فروشنده، کالاهای توزینی را در ورقهای کاغذی ضخیم می پیچید و عملا بجای یک گیلوگرم، هفتصد گرم به خریدار تحویل می داد و قیمت را هم "روند" می کرد. مثلا، قیمت یک کیلو برنج اگر ٨٨ کوپک بود، باقیمانده یک روبل را پس نمی داد. بموازات این کارها، یک نوع جو مسمومی ساخته بودند که، هر فرد معترض به حق خود را، انگشت نما نوده و منفور معرفی می کردند.

با اینکه اتحاد شوروی، کشور وفور نعمت و فراوانی بود ولی، مردم برای خرید اغلب کالاها صف می کشیدند. مثلا، خریدن نان که «طرفداران اصلاحات»، وفور و ارزانی آن را بهانه ای برای افزایش قیمت نان اعلام کردند، هیچوقت بدون ایستادن در صف ممکن نبود. دلیلش خیلی ساده بود. با ساعتها تأخیر نان را به مراکز فروش می رسانیدند. بسیار اتفاق می افتاد که با احتکار کردن مخفیانه، کمبود برخی کالاها را شایع می کردند و سپس آنها را "زیرمیزی" به قیمت گرانتر می فروختند. بدین ترتیب و به هزاران اشکال دیگر، این شیوه را تعمیم داده و یک اقتصاد سایه ای نیز براه انداختند. حیف و میل اموال عمومی، آتش زدن انبارها، مغازه ها و فروشگاهها، رایج ترین شیوه طرفداران سرمایه داری در کشور سوسیالیستی بود که از سالهای ۱٩٣۰ تا آخرین روزهای موجودیت اتحاد شوروی ادامه داشت. این موارد، تنها بخشی از حیله گریهای علنی ضد انقلاب بود که هر تازه واردی می توانست در عرض چند روز به کنه مسئله پی ببرد. برای من همیشه این سؤال مطرح بود: مقامات و مسئولین دولتی و حزبی، چگونه این مسائلی را که من در عرض چند روز می بینم و می فهمم، نمی بینند و چاره ای برای آن نمی اندیشند؟ اصل موضوع روشن بود. ایجاد نارضایتی عمومی، زمینه سازی برای اجرای اهداف خود. هر چند که این نارضایتی ها هیچوقت جنبه ضد سوسیالیستی بخود نگرفت.

مخالفان سوسیالیسم، مغرضان و نا آگاهان سیاسی، بدون ریشه یابی چنین معایب و مشکلاتی و بدون دیدن سازماندهندگان و بازیگران پشت پرده، بی هیچ دلیل مقنعی، آنها را ناشی از نا کارآمدی و نقص نظام سوسیالیستی معرفی کرده، به تقدیس مالکیت خصوصی پرداختند و همانطور که عیسی حسین اوفها ضدیت با سوسیالیسم را به بلشویکها نسبت می دادند، اینها نیز با کمونیستها مرتبط می دانند. اما، واقعیت غیر از آن بود. دستان خرابکار ضدانقلاب داخلی در هماهنگی با مخالفان خارجی عدالت اجتماعی، در پشت همه این مسائل، قابل کتمان نیست.

ستیزه گران با عدالت اجتماعی، ابتدا "نا کارآمدی سوسیالیسم، عقب ماندگی و ضعف اقتصادی شوروی" را بعنوان عامل شکست سوسیالیسم معرفی کردند ولی، وقتی که در مقابل دستاوردهای سوسیالیسم و زندگی مرفه انسان شوروی، توان مباحثه با زبان آمار و ارقام را از دست دادند، "اشتباهات دوره رهبری استالین" و سپس، نبود آزادیها و حقوق انسانی را عامل آن عنوان کردند. اما، هم آن و هم این ادعای آنها کاملا واهی و بی اساس است. چرا؟ به این دلایل ساده. اولا؛ تعریف آنها از آزادی و حقوق انسانی چیزی جز شعارها چوچ نیست و علاوه برآن، آن کدام آزادی و حقوق انسانی است که با کار، مسکن، تحصیل، بهداشت و درمان و حتی استراحت رایگان برای همه، که در جامعه سوسیالیستی جامه عمل پوشیده بود، مخالف است! ثانیا؛ کدامیک از نظامهای تاریخ، از جمله سامانه غیرانسانی و سارقانه سرمایه داری کارآمدتر از نظام سوسیالیستی بوده و توانسته است بر مصایب و مشکلات اجتماعی به اندازه سوسیالیسم غلبه کند که قرنها دوام آوردند. ثالثا؛ اگر بفرض واقع، ادعای نبود آزادیهای فردی و اجتماعی در جوامع سوسیالیستی را، واقعی تلقی کرده و آن را علت شکست اتحاد شوروی معرفی کنیم، در این صورت، باید به این سؤال پاسخ داده شود: مگر نظامهای برده داری، فئودالی و بویژه سرمایه داری بر اساس رعایت آزادی های فردی و اجتماعی توانستند و می توانند قرنهای طولانی به موجودیت خود ادامه دهند؟ مگر همین نظام سرمایه داری، بخصوص در آمریکا و اروپا با کشتار میلیونی انسانها قوام و دوام نیافته است؟ چنین حکمی هیچ پایه منطقی ندارد. وانگهی، در این صورت، کشور ایالات متحده آمریکا که با کشتار و منقرض کردن بومیان اتازونی بدست مهاجران سفید پوست و نژادپرستان اروپائی در سرزمینهای آنها تشکیل شد، نمی توانست اصلا موجودیت یابد. این گونه استدلالهای «من درآوردی» و دور از منطق سیاستگزاران سرمایه داری فاقد ارزش توجه است. مسئله تخریب عدالت اجتماعی در جامعه، علل خالص طبقاتی داشت و ستیز با آن تحت عنوان "جنایات استالین" هم نقش کاتالیزاتور آن را بازی کرد و در آینده هم چنین خواهد شد.

در چنین شرایطی، در وسط دهه ٨۰ میخائیل گارباچف درست با طرح چنین معایب و نواقصی در جامعه شوروی و اصلاح آنها بر سر کار آمد. هنوز دوسالی نگذشته بود که مردم به وراجی های دائمی، سفرهای خارجی متعدد و امتیاز دادنهای او به غرب بدگمان شدند. مردم مخالفتی با نظام سوسیالیستی نداشتند. ساختار شکنی تدریجی و همنشینی دائمی وی با جرج سورس را که آن سالها در مسکو رحل اقامت افکنده بود، درک می کردند و می دیدند. بتدریج امید مردم به اصلاحات گارباچف، به یأس مبدل شد و آرام- آرام پشت او را خالی کردند. در چنین وضعیتی، با یک صحنه سازی محیلانه، گارباچف استعفا کرد و یلتسین بمیدان آمد و امید مردم مبنی بر رفع معایب و نواقص جامعه، به وی بسته شد و...و در نهایت یلتسین هم مرتکب آن جنایتی شد که همه بشریت شاهد است. در این دوره، نه رهبران تخریب و نه مردم، هیچوقت برعلیه سوسیالیسم حرفی نزدند. هیچ کس برعلیه سوسیالیسم شعار نداد. اما، هر روز شوکهای جدیدی به جامعه وارد می شد. درست در نیمه شب، قیمتها را ۵-۱۰ برابر بالا می بردند. تصور کنید اگر موجودی یک خانواده برای خرید یک نان کفایت می کرد، روز بعد، چه کار می توانست بکند. و یا، درست در نیمه شب اعلام می کردند؛ اسکناسهای صد روبلی، فقط تا ساعت شش عصر فردا اعتبار دارند. مردم از نیمه شب در مقابل بانکها به صف می ایستادند و... نمی دانستند به فکر نان فردای خود باشند و یا بفکر اعتراض. چون ارزش مقدار پولی که در دست داشتند، شبانه ۵-۱۰ برابر کاهش داده می شد. کارخانه ها یکی بعد از دیگری تعطیل می شدند. حقوقها پرداخت نمی شد... بدین ترتیب، با وارد آوردن شوک های متعدد، در جلو چشمان بهت زده مردم، طی یک کوتای خائنانه با شرکت یلتسین- کراوچوک- شوشکویچ بفرماندهی مستقیم جرج بوش(پدر) و یاری همه جانبه شبکه باندهای خرابکاری آموزش یافته در مراکز «جامعه آزاد» جرج سورس که بعد از بقدرت رسیدن گارباچف در اتحاد شوروی فعالیت گسترده ای داشتند، پشت سوسیالیسم را بر زمین کوبیدند و تمام دست آوردهای انقلاب اکتبر را تحت نام استالین ستیزی، بباد دادند. مردم زمانی بخود آمدند که در بن چاه بودند و کار از کار گذشته بود.

باز هم ادامه دارد...


بخش نخست این نوشتار را از آدرس زیر بخوانید:

http://sikhunak.blogspot.com/2009/09/blog-post_9434.html


هموطن! فردا ورزشگاه آزادی فراموش نشود/ سبز = قرمز + آبی

«اعتراضات ادامه یابد، دانشگاه را تعطیل می‌کنند»


محمود احمدی‌نژاد باز هم در دانشگاه حاضر نشد. اما مراسم آغاز سال تحصیلی در دانشگاه تهران، با فریادهای «مرگ بر دیکتاتور»همراه بود.

به نوشته‌ی خبرنامه‌ی امیرکبیر، با وجود فشارهای امنیتی، تجمع اعتراضی دانشجویان ابتدا با حضور نزدیک به هزار نفر آغاز شد و بعد به تعداد معترضین افزوده گردید.

دانشجویان معترض که نمادهای سبز به همراه داشتند، با فریادهای «مرگ بر دیکتاتور»، «‌دانشجو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد»، «مجتهد واقعی، منتظری، صانعی»، «دانشجوی زندانی آزاد باید گردد»، «نداییم، سهرابیم، ما همه یک صداییم» و «دولت کودتا، استعفا استعفا» از مقابل دانشکده‌های مختلف راه‌پیمایی کردند.

این حرکت اعتراضی دانشجویان، بدون برخورد به پایان رسید. اما آن‌ها از ادامه‌ی حرکت‌های اعتراضی خود خبر دادند.

در این زمینه با آقای مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در سوئد، گفت و گویی انجام داده‌ام.

به ‌گمان شما رویدادهای پیش رو در دانشگاه‌های ایران چگونه‌ پیش خواهند رفت؟

با توجه به فضای سیاسی جامعه، بی‌تردید امسال دانشگاه یکی از سیاسی‌ترین فضاها را در درون خود تجربه خواهد کرد. این واقعیت که دانشگاه، حتی زمانی که مردم در سطح جامعه حضور قدرت‌مندی نداشتند، یکی از فعال‌ترین حوزه‌های اعتراض علیه استبداد و شعارهای آزادی‌خواهانه و دموکراسی‌طلبانه بوده است، نشان‌گر درجه‌ی حساسیت دانشجویان به مسائل سیاسی جامعه است.

بنابراین الان که پس از انتخابات، فضای سیاسی بسیار ملتهبی جامعه را در بر گرفته، بسیار روشن بود که بازگشایی دانشگاه و آغاز سال تحصیلی، با حرکات و تحولات سیاسی توأم خواهد بود.

این‌که در همان نخستین روز بازگشایی دانشگاه، تظاهرات در خور توجهی صورت می‌گیرد، به نظر من نوعی زنگ خطر برای حکومت و امیدی است برای جامعه.

با توجه به این‌که دانشجویان در دانشگاه‌ها، ساده‌ترین امکان تجمع را دارند، یقیناً حرکات اعتراضی خود را دنبال خواهند کرد و دل‌نگرانی‌ای که حکومت از بازگشایی دانشگاه‌ها داشت، نگرانی‌ واقعی‌ای بود. امیدی هم که جامعه به این داشت که بازگشایی دانشگاه‌ها، دور جدیدی از اعتراضات را در بر خواهد داشت، تظاهرات روز نخست نشان داد که بسیار واقعی بوده است.

ارزیابی من این است که در این سال تحصیلی، ما شاهد پرجنب و جوش‌ترین دوران حیات سیاسی دانشگاه‌های کشور - دست کم در این ۱۰ ساله‌ی اخیر - خواهیم بود و اعتراضات دانشجویی نه تنها فروکش نخواهد کرد، بلکه بیش از هر زمان دیگری حوزه‌ی محدودیت دانشگاه‌ها را درخواهد نوردید. به این معنا که موضوع اصلی اعتراضات دانشجویی، نه صرفاً مسائل صنفی، که مسائل سیاسی جامعه خواهد بود.

روزنامه‌ی «آرمان» چاپ تهران، روز سه‌شنبه‌ هفتم مهر در خبری مبهم نوشت: «تعطیلی هفت‌روزه‌ی دانشگاه‌ها در اوج آنفولانزای A» آیا درج چنین خبری از نگرانی دولت از گسترش حرکات اعتراضی دانشجویان سرچشمه می‌گیرد که ممکن است به تعطیلی مراکز آموزشی ایران به بهانه‌ی شیوع آنفولانزا بینجامد؟

بی‌تردید چنین خبر مبهمی، نوعی زمینه‌سازی و بسترسازی است. این‌که از شخص رهبر گرفته تا دیگر نهادهای کشوری و آموزشی، علیه علوم غیرالهی و سکولار در دانشگاه‌ها اعلان جنگ کردند و بر لزوم در دستور کار قرار گرفتن نوعی بازسازی و پاک‌سازی دانشگاه‌ها تأکید می‌کنند و از سوی دیگر دانشجویان را به مقابله با تحرکات سیاسی تهدید می‌کنند، همه و همه ناشی از این واقعیت است که احساس می‌کنند اگر در سطح جامعه، به دلیل شرایط امنیتی موجود، امکان تجمع‌های پی در پی وجود ندارد، با توجه به تردد روزانه‌ی هزاران دانشجو در محیط دانشگاه، سازمان‌دهی اعتراضات در آن‌جا بسیار ساده است.

بنابراین اگر اعتراضات دانشجویی فروکش نکند و ابعاد گسترده‌تری به خود بگیرد، استنباط من این است که بی‌تردید برای بستن دانشگاه‌ها اقدام خواهند کرد.

حال اگر «بهانه‌ی انقلاب فرهنگی دوم» یا پاک‌سازی دانشگاه‌ها از علوم سکولار برای اعلام یورش به دانشگاه‌ها کافی نباشد و نتوانند با توجیه آرام کردن دانشجویان و یا سرکوب اعتراضاتشان، دانشگاه‌ها را تعطیل کنند، صد درصد سعی خواهند کرد که بهانه‌های پزشکی را پیش رو قرار بدهند. اپیدمی آنفولانزا نیز بهانه‌ی مناسبی است که تحت این عنوان می‌توانند به طور نامحدود دانشگاه‌ها را تعطیل کنند.

به گمان من، هنوز از آن موقعیتی که حکومت جرأت کند دانشگاه‌ها را ببندد، تا حدودی دور هستیم. اما اگر اعتراضات به شکلی که در روز نخست شاهد آن بودیم، ادامه پیدا کند، بی‌تردید این نوع شایعه‌سازی‌ها یا ابراز نظرها، زمینه‌ساز بستن دانشگاه و تلاش برای تحمیل یک انقلاب فرهنگی دوم خواهد بود.

اما همان طور که پیش‌تر هم گفتم، فکر می‌کنم، مقاومت جامعه‌ گسترده‌تر از آن است که حکومت بتواند به سادگی دانشگاه‌ها ببندد. بلکه نوعی بازی موش و گربه را با نیروهای مخالف، منتقد و دگراندیش دنبال خواهد کرد و سعی می‌کند با تهدید یا نوعی بهانه‌جویی، زمینه‌‌ی بستن دانشگاه را در صورت فروکش نکردن اعتراضات فراهم کند.

ایرج ادیب‌زاده

خبرنامه امیرکبیر

گزیده خبرهای سایت عصر نو

خبار کوتاه ::::
  • به خاطر شرایط فعلی جایزه را به مردم ایران تقدیم می کنم
    پرویز پرستویی پس از دریافت جایزه جشنواره باتومی

  • سعيد حجاريان آزاد شد
    غلامعلي رياحي، وكيل مدافع حجاريان با اعلام اين خبر به خبرنگار حقوقي ايسنا، گفت: موكلم با توديع وثيقه صادره تا زمان برگزاري دادگاه آزاد شد

  • محكوميت يك وكيل دادگستري به ۲۸ ماه حبس
    يك وكيل دادگستري كه در جريان راه‌ پيمايي آرام مورد هجوم افراد خود سر قرار گرفته بود زماني كه از خودعكس العمل نشان داد ، دستگير و به ۲۸ ماه حبس محكوم شد.

  • صدور حکم ۵ سال حبس تعزيري براي کيوان اميري الياسي
    کيوان اميري الياسي از جمله دانشجويان طيف چپ است که در آذرماه ۱۳۸۶ در جريان دستگيري گسترده اين دانشجويان بازداشت و مدت ۵۸ روز را در زندان اوين بند ۲۰۹ سپري کرده و با قرار وثيقه ۵۰ ميليون تومان آزاد شده است

  • تصاویر اسکناس‌نویسی‌ها
    تصاویری از اسکناس هائی که امروز در کشورمان در گردش اند

  • سعید متین پور دچار مشکل قلبی و ریوی شده و وضعیت وی در زندان اوین وخیم است
    همسر سعید متین پور خبر از وخامت حال این روزنامه نگار در زندان داد. متین پور روزنامه نگاری است حدود سه ماه است که در زندان اوین به سر می برد و طبق حکم دادگاه انقلاب باید ۸ سال از عمر خود را در زندان بگذراند.

  • تظاهرات ضد دولتی دانشجویان دانشگاه تهران
    هزاران تن ازدانشجويان دانشگاه تهران در مقابل کتابخانه مرکزي و نيز در خيابان هاي اصلي پرديس مرکزي دانشگاه با سردادن شعار " مرگ بر دیکتاتور، دانشجو میمیرد ذلت نمیپذیرد، دولت کودتا استعفا استعفا، به شدت ادامه دارد.

  • تظاهرات ضد دولتي دانشجويان
    دانشگاه تهران ۶ مهرماه برابر با ۲۸ س‍پتامبر

  • استقبال دانشجویان دانشگاه تهران از حداد عادل با "شعار مرگ بر دیکتاتور"
    بعد از ظهر روز گذشته، غلامعلی حداد عادل نماینده فعلی و رئیس پیشین مجلس، که به منظور شرکت در جلسه گروه علمی فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران راهی این دانشگاه شده بود بر خلاف انتظار خود با موج اعتراضی دانشجویان روبرو شد.

  • گزارش گرامى داشت جانباختگان راه آزادى ايران در دهه ۱۳۶۰ تا به امروز در سيدنى استراليا
    کمیته برگزاری یادمان کشتار زندانیان سیاسی در ایران – سیدنی
  • حاکمیت بحران زده نجات خود را در حمله به ایران می بیند م. مهران

    گر به ایران حمله نظامی صورت گیرد، مردم آن را ناشی از تحریکات و نیازهای دولت و حاکمیت نظامی به بحران سازی خواهند دانست. این فضائی است که بعد از انتشار اخبار سایت اتمی قم و پخش اخبار احتمال حمله به ایران و پارازیت انداختن روی تلویزیون های ماهواره ای در شهر احساس می کنم.

    مردم می گویند در صورت حمله به ایران، دشمن خارجی که رهبر مدام آن را مطرح می کند عینیت پیدا میکند. در این شرایط است که رهبر از آقایان موسوی و هاشمی و کروبی خواهد خواست اختلافات داخلی را کنار گذاشته و مردم را به حمایت از حاکمیت فرا بخوانند.

    اگر آنها تن به اتحاد و اغماض ندهند، آنگاه به عنوان عوامل دشمن و معاند نظام مورد حمله قرار خواهند گرفت.

    آقایان تصور دیگری که دارند اینست که مردم از ترس تکرار هشت سال فاجعه جنگ با عراق دست از اعتراضات خواهند کشید.

    در عرصه جهانی نیز اخبار حمله و جنگ از اخبار اعتراضات پیشی خواهد گرفت که این هم از نیازهای حاکمیت است.

    البته آنها امیدوارند در همان مراحل اولیه حالت جنگی فورا به سازش با خارج دست پیدا کنند و با یک تیر دو نشانه را بزنند. هم از شر جنبش داخل نجات پیدا کنند و هم مذاکرات با خارج مورد قبول مردم واقع شود.

    پنج ايراني‌الاصل به پارلمان آلمان راه يافتند


    5 نماينده از 15نماينده مهاجرتبار راه يافته به هفدهمين مجلس فدرال(پارلمان)آلمان رانمايندگان مهاجر ايراني الاصل تشکيل مي دهند.

    به گزارش ايرنا، اميد نوري پور، ميشاييلا نول(تجدد)،بيژن جيرسرايي، نميا مواسات و زهرا (سارا) واگن کنشت پنج ايراني الاصل راه يافته به پارلمان آلمان در انتخابات روز يکشنبه گذشته هستند.

    در حاليکه حضور اين تعداد نماينده خارجي الاصل در پارلمان بيش از 600 نفره آلمان يک رکورد است، حضور پنج ايراني تبار نيز در ميان آنان يک موفقيت بزرگ براي اين مهاجران در اين کشور محسوب مي شود.

    اين درحالي است که از مهاجران ترکيه اي تبار به عنوان يکي از بزرگترين اقليت در آلمان با 2ميليون و 500هزار نفر جمعيت نيز تنها 5نماينده وارد پارلمان شده اند.

    آمار رسمي دولت آلمان مهاجران ايراني دراين کشور را 120هزار نفر و امارهاي غيررسمي تعداد آنان را حدود 200 هزار نفر نشان مي دهند.

    درهمين حال نماينده هاي مهاجر الاصل راه يافته به پارلمان از سوي حزب سبزها 5نفر، سوسيال دمکرات ها 4نفر،چپ ها 3 نفر، دمکرات هاي آزاد 2نفر وفراکسيون احزاب دمکرات مسيحي و سوسيال مسيحي نيز يک نفر مي باشد.

    حدود15ميليون مهاجرالاصل درآلمان زندگي مي کنندکه بيش از 5ميليون نفر آنان واجد شرايط راي دادن هستند.

    نگاهي به نماينده هاي ايراني الاصل هفدهمين پارلمان آلمان:

    ..................................................................................

    1- "اميد نوري پور"ازحزب پيمان 90 سبزها ازحوزه فرانکفورت براي دومين بارحضورخود را در پارلمان تجربه خواهد کرد.

    2-ميشاييلا نول(تجدد) با پدر ايراني از فراکسيون احزاب دمکرات مسيحي وسوسيال مسيحي نيز براي سومين بار پياپي به پارلمان آلمان راه يافته است.

    وي از حوزه شهر "متمن" واقع در ايالت "نوردراين وستفالن" در غرب آلمان وارد پارلمان شده است.

    3-"بيژن جيرسرايي"ازحزب دمکرات هاي آزاد (ليبرال دمکرات ها) و حوزه شهر "نويس" در غرب آلمان براي اولين بار راي لازم را براي ورود به پارلمان بدست اورده است.

    وي 33ساله و عضو هيات رييسه ايالتي حزب دمکرات هاي ازاد است و به عنوان مشاور با شرکت ها وصنايع شيميايي نسبتا بزرگ همکاري مي کند.

    به نوشته نشريه محلي"نويسگره ونبرويشرسايتونگ" وي در تهران بدنيا آمده است. حزب دمکرات هاي آزاد بصورت سنتي درايالت"نوردراين وستفالن" داراي نفوذ است و اعضاي اين حزب در اين ايالت افراد قدرتمندي هستند.

    4 - زهرا (سارا) واگن کنشت ازحزب چپ ها ازحوزه "دوسلدورف جنوبي" به پارلمان آلمان راه يافت.

    وي پدرايراني داشته که درخردسالي او ومادرش را ترک کرده است.نام خانوادگي اين نماينده جديدپارلمان آلمان متعلق به مادرش است.

    واگن کنشت عنوان مي کند که اسمش سارا است، ولي هنگام دريافت شناسنامه به دليل اشتباه در درج حرف اول اسمش زهرا نوشته شده است.

    5- نيما مواسات ازحزب چپ ها.

    وي داراي پدر و مادر ايراني بوده و در سال 1984 در شهر اوبرهاوزن آلمان بدنيا امده است.

    وي داراي تحصيلات حقوق از دانشگاه دوسلدورف بوده و از 16 سالگي فعاليت سياسي خود را با حزب چپ ها آغاز کرد و در سال 2008 به عضويت هيئت رئيسه اين حزب در ايالت نورد راين وستفالن انتخاب شد.

    نيما مواسات از حوزه شهر اوبرهاوزن وارد پارلمان شده است.

    در شانزدهمين مجلس فدرال آلمان نيز دو ايراني الاصل حضور داشتند.

    شفاف

    اختاپوس سپاه هر روز فربه تر می شود

    جعفر پویه

    سپاه پاسداران بعد از برگزاری انتخابات مهندسی شده و سرکوب خونین مردم معترض به تقلب و رای سازی وسیع، اکنون دستمزد خود را می گیرد. واگذاری 51 درصد از سهام مخابرات به یکی از شرکتهای وابسته به سپاه در زمانی کمتر از سی دقیقه، بذل و بخششی دندانگیر به این ارگان نظامی است.

    سپاه مدتهاست که فعالیت اقتصادی خود را گسترش داده و از شرکتهای ساختمانی و راه سازی که سد سازی را نیز شامل می شد، به سوی کارخانجات و صنایع کشور دورخیز کرده و بخشهای پرسود آنرا در چنگ خود گرفته است. واگذاری قراردادهای نان و آب دار میدانهای نفتی تا کشیدن خط لوله گاز به پاکستان بدون شرکت در مناقصه های صوری از اتفاقاتی است که در دولت احمدی نژاد به سود سپاه صورت گرفته است. دخالت در فعالیت بانکداری و در چنگ داشتن مبادی ورودی ای همچون اسکله و فرودگاه، کار پر سود واردات بدون کنترل را رقم زده است.

    منهای آن، معافیت مالیاتی سپاه و دسترسی به رانتهای اطلاعاتی روز به روز این غول اقتصادی تازه به دوران رسیده را فربه تر می کند. با در چنگ داشتن بخش وسیعی از اقتصاد کشور، سپاه به علت معافیت هیچگونه مالیاتی نخواهد پرداخت و همچنین به دلیل موقعیت نظامی اطلاعاتی از هرگونه کنترلی نیز معاف است. غیر از آن، واگذاری 51 درصد از سهام مخابرات به سپاه به منزله کنترل و تصمیم گیری این ارگان نظامی برای یکی از وزارتخانه های مهم دولت است. معلوم نیست که وزیر مخابرات (که به وزارت ارتباطات و فن آوری تغییر نام داده) از این به بعد توسط سپاه انتخاب خواهد شد یا رییس دولت و برنامه کاری آن توسط چه کس و چه نهادی کنترل خواهد گردید؟

    حضور پر قدرت سپاه در دولت و جاسازی فرماندهان آن در وزارتخانه های گوناگون به منزله کنترل این وزارتخانه ها و استفاده از رانت قدرت برای دست اندازی به منابع تولید ثروت آنهاست.

    سپاه می رود تا هرچه بیشتر قدرت خود را در همه عرصه های سیاسی و اقتصادی بر دیگر باندهای حاضر در قدرت دیکته کند. اگر روال کار به همین صورت به پیش رود، تا چند سال دیگر تمام حوزه های اقتصادی و سیاسی در چنگ فرماندهان این اختاپوس تازه به دوران رسیده خواهد بود. کاری که اکنون به ظاهر در زیر سایه ولی فقیه به انجام می رسد، آینده ولی فقیه را نیز به بازتابی از تصمیمهای این ارگان نظامی اقتصادی مشروط می کند.

    ایران پرس نیوز

    حمدی نژاد : واگذاری سهام مخابرات به سپاه کار بسیار بزرگی بود

    ا

    ایران ب ب ب

    محمود احمدی نژاد از واگذاری بیش از نیمی از سهام وزارت مخابرات به سپاه پاسداران دفاع کرد.

    احمدی نژاد روز چهارشنبه 30 – 9 – 2009 پس از پایان جلسه هیئت دولت به خبرنگاران گفت : " واگذاری مخابرات کاری بسیار بزرگ بود که به صورت دقیق و قانونی انجام شده است و بزرگترین واگذاری تاریخ انجام شده است."

    او با اشاره به انتقادهای مطرح در این زمینه گفت :" من تعجب می ‌کنم بعضی‌ ها كه برای واگذاری‌ها اینقدر ضجه می‌ زدند، الان ناراحت هستند و محکوم می‌کنند. باید پرسید چرا محکوم می ‌کنید ؟ کار خوبی انجام شده است باید همه چیزهایی که اصل 44 اجازه داده است واگذار کنیم. اما این یک بخش کار است."

    خامنه ای در سال 2005 سیاستهایی را برپایه اصل 44 قانون اساسی صادر کرده بود که به موجب آن به دولت دستورداد برخی شرکت های دولتی را به بخش خصوصی واگذارکند.

    سپاه پاسداران اخیرا در بزرگترین معامله تاریخ بورس ایران سهام 51 درصدی مخابرات ایران به ارزش نزدیک به 8 میلیارد دلار را بر اساس این سیاست ها از دولت خریدارى كرد.

    دراین معامله سهام مخابرات پس ازکنارگذاشتن شرکت تعاونی پیشگامان یزد به دلیل عدم داشتن "صلاحیت امنیتی " برای دو موسسه وابسته به سپاه عرضه شد و در یک رقابت درونی سرانجام شرکت توسعه اعتماد مبین برنده تصاحب سهام مخابرات شد.

    هرچند که منتقدان این معامله می گویند دولت با این اقدام به سمت خصوصی سازی گام برنداشته ومخابرات را به یک سازمان نظامی واگذار کرده اما علی لاریجانی رئیس مجلس رژیم در پاسخ به تذکر یکی ازنمایندگان گفته است : " طرف معامله انجام گرفته،‌ سپاه نيست، بلکه تعاونی سپاه است که بخش بازنشستگی و اين امورات سپاه را دنبال می ‌کند."

    لاریجانی درجواب تذکر مصطفی کواکبیان تاکید کرد که کمسیون ویژه مجلس میزان مطابقت این معامله با قانون را بررسی خواهد کرد.

    سوگسرودي براي؛ پرويز مشکاتيان



    محمدرضا شفيعي کدکني

    اي دوست وقتً خفتن و خاموشي ات نبود

    وز اين ديار دورً فراموشي ات نبود

    تو روشنا سرود وطن بودي و چو آب

    با خاکً تيره روزً هماغوشي ات نبود

    ميخانه ها ز نعره تو مست مي شدند

    رندي حريفً مستي و مي نوشي ات نبود

    دودً چراغ موشيً دزدان ترا چنين

    مدهوش کرد و موسمً خاموشي ات نبود

    سهراب اضطراب وطن بودي و کسي

    زينان به فکرً داروي بيهوشي ات نبود

    در پرده ماند نغمه آزاديً وطن

    کانديشه جز به رفتن و چاوشي ات نبود

    در چنگ تو سرود رهايي نهفته ماند

    زين نغمه هيچ گاه فراموشي ات نبود

    اي سوگوار صبح نشابورً سرمه گون

    عصري چنين سزاي سيه پوشي ات نبود

    21 سپتامبر 2009، پرينستون


    قرمز + آبی = سبز



    اخبار حقوق بشر/ کمیته گزارشگران حقوق بشر

    باج دهی یا سفر بى سابقه وزير امور خارجه ايران به پایتخت آمریکا

    مدت زمان دیدار وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران از واشینگتن مشخص نیست.

    ۱۳۸۸/۰۷/۰۸
    در اقدامى بى سابقه در روابط بين ايران و آمريكا، منوچهر متكى، وزير امور خارجه جمهورى اسلامى روز چهارشنبه به واشينگتن سفر و از دفتر حافظ منافع ايران در سفارت پاكستان ديدار كرد.

    پى. جى. كراولى، سخنگوى وزارت امور خارجه آمريكا، كه اين خبر را اعلام كرده است، مى گويد: هيچ برنامه اى براى ملاقات آقاى متكى با مقام هاى آمريكايى تنظيم نشده است.

    ديدار وزير امور خارجه جمهورى اسلامى از دفتر حافظ منافع ايران در واشينگتن يك روز قبل از مذاكرات نمايندگان تهران با كشورهاى عضو گروه پنج به علاوه يك در ژنو انجام می شود.

    وزارت امور خارجه آمريكا مى گويد كه مجوز انجام اين سفر را ظرف ۲۴ ساعت صادر كرده است.

    آقاى كراولى گفته است: من نکته مهمی در این موضوع نمی بینم. اين يك درخواست عادى بوده است و ما با آن موافقت كرديم.

    اين مقام آمريكايى به مدت زمان حضور وزير امور خارجه ايران در واشينگتن اشاره اى نكرد.

    سخنگوى وزارت امور خارجه آمريكا خطاب به خبرنگاران گفت: «اينكه وى (متكى) در اينجا چه كارى دارد، من خبر ندارم. من شما را به ايرانى ها ارجاع مى دهم.»

    موافقت با سفر منوچهر متکی به واشینگتن یک روز پس از آن صورت می گیرد که جمهورى اسلامى ايران به ديپلمات هاى سوئيسى اجازه داد تا با سه آمريكايى بازداشت شده در مرز ايران و عراق ديدار كنند.
    موافقت با سفر منوچهر متکی به واشینگتن یک روز پس از آن صورت می گیرد که جمهورى اسلامى ايران به ديپلمات هاى سوئيسى اجازه داد تا با سه آمريكايى بازداشت شده در مرز ايران و عراق ديدار كنند. اين سه تن از اوايل ماه مردادماه در بازداشت به سر مى برند.

    بر اساس روالی که دولت آمریکا در سه دهه گذشته در قبال دیپلمات های ایران در پیش گرفته است، مقام های رسمی جمهوری اسلامی ایران تنها می توانند در محدوده معینی از شهر نیویورک و نزدیک به دفتر سازمان ملل متحد تردد کنند.

    ايران و آمريكا از سال ۱۹۸۰ ميلادى و به دنبال اشغال سفارت آمريكا در تهران مناسبات ديپلماتيك با يكديگر ندارند و امور ميان خود را از طريق سفارتخانه هاى سوئيس در تهران و پاكستان در واشينگتن پيگيرى مى كنند.

    آقاى كراولى حاضر نشد به اين پرسش كه آيا اين اجازه، مشوقى به ايران در آستانه مذاكرات ژنو محسوب مى شود، پاسخ دهد.

    باراك اوباما، رييس جمهور آمريكا، مذاكرات روز پنجشنبه بين ايران و گروه پنج به علاوه يك را، فرصتى براى تهران دانسته است تا نگرانى هاى غرب از اينكه برنامه هسته اى ايران اهداف نظامى دارد را رفع كند.

    آقاى كراولى گفت: «ما بسيار علاقمند به حضور ايران، در نشست فردا (پنجشنبه) در ژنو هستيم و اميدواريم آنها آماده باشند به نگرانى هايى كه جامعه بين المللى در باره ایران دارد پاسخ دهند.»

    نشست ژنو با حضور نمايندگان كشورهاى آمريكا، روسيه، چين، فرانسه و بريتانيا همراه با آلمان به علاوه سعيد جليلى، دبير شوراى عالى امنيت ملى و مذاكره كننده ارشد هسته اى ايران برگزار مى شود.

    پیشنهاد مکارم شیرازی برای حل اختلافات سیاسی در ایران

    آیت الله ناصر مکارم شیرازی، یکی از مراجع تقلید شیعه در قم خواستار تشکیل هیأتی برای میانجی گری میان جناح های مختلف سیاسی در ایران شده است.

    آقای مکارم شیرازی روز چهارشنبه ۸ مهر (۳۰ سپتامبر) در قم گفت: "باید هیأتی متشکل از پیشکسوت های مجلس و برخی نخبگان خارج از مجلس تشکیل شود تا به اختلاف های سیاسی در کشور پایان دهد".

    او گفت: "کشور ما در حال مذاکره با دیگر کشورها است و اگر این اختلاف های داخلی ادامه یابد، در عرصه بین المللی ضعیف خواهیم شد و کشورهای خارجی ما را تحت فشار قرار خواهند داد و در برابر تصمیم ما قانع نخواهند شد و شرایط خود را هر روز سنگین تر می کنند".

    هشدار آقای مکارم شیرازی یک روز پیش از آغاز دور تازه گفت و گوهای ایران با کشورهای گروه ۱+۵ که قرار است در ژنو برگزار شود، مطرح شده است.

    خبرنامه امیرکبیر
    پیشنهاد تشکیل یک هیأت میانجی در شرایطی از سوی آقای مکارم شیرازی ارائه شده است که رسانه های نزدیک به دولت ایران نسبت به پیشنهاد مشابهی از سوی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت و رئیس مجلس خبرگان رهبری ایران، واکنشی منفی نشان داده اند.

    آقای هاشمی رفسنجانی در سخنرانی افتتاحیه اجلاسیه خبرگان گفته بود: "گروهی از افراد خیرخواه در حال تنظیم طرح و مجموعه ای هستند که بتوان با محوریت کلام رهبری و بزرگان برای برون رفت از وضعیت فعلی اقدام کرد".

    دفتر آقای هاشمی رفسنجانی بعدا توضیح داد که این طرح را تعدادی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت ارائه داده اند و با نظارت او روی آن کار می کنند.

    اما رسانه ها و چهره های نزدیک به دولت محمود احمدی نژاد با این طرح مخالفت کرده اند و هشدار داده اند که نباید برای آرام کردن مخالفان به آنها امتیاز داد.

    مخالفان دولت ایران و معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری ایران، بیش از سه ماه است که از هر فرصتی برای ابراز مخالفت و اعتراض خود استفاده می کنند و این امر کار مأموران حکومتی را برای مهار اعتراض ها دشوار کرده است.