این اتفاق بیش از هر چیز همگان را به یاد انتقال سعید مرتضوی از مقام دادستانی کل تهران به معاونت دادستانی کل کشور میاندازد. البته از یک دولت برآمده از کودتا بیش از این هم انتظار نمیرود که مهرههای سرکوبگر خود را به جای محاکمه کردن ارتقا می دهد. اما نباید از نظر دور داشت که این ارتقاء یافتنها و جابجاییهای صوری گرچه توفیری در نقش پشت پرده این افراد در آنچه پیش از این جابجاییها نیز بدان مشغول بودند، ندارد، اما برای سبزها به مثابه یک پیروزی است.
جابجایی مرتضوی، شخصی که حضورش در یکی از حساسترین پستهای قضائی کشور، منجر به خفقان در عرصه مطبوعات کشور و دستگیری عزیزترین فرزندان این آب و خاک شده بود، به مقامی که علی رغم عنوان پرطمراقش، هیچ یک از این اختیارات را به وی نمیدهد، در نتیجه فشارهای رسانهای و بازتاب بینالمللی میسر شد و برای سبزها اتفاقی میمون و مبارک بود. حال چنین اتفاقی درباره حسین طائب نیز رخ داده است و آنان که دست بالاتر را در قدرت داشتند گویا بالاخره فهمیدند که گره خوردن نام بسیج که از سالهای دفاع مقدس تا به امروز، میرحسین موسوی از آن به عنوان مدرسه عشق یاد کرده بود، با نام کودتاگری چون حسین طائب چندان به نقع نظام نیست.
با حضور حسین طائب در بسیج و ارتباطات نزدیک وی با افرادی چون محقق که سردستگی نیروهای لباس شخصی را عهدهدار است، نفوذ لباس شخصیها به نهاد بسیج شدت گرفت و تشخیص بسیجی حقیقی از بسیجی درووغین را برای همگان دشوار کرد. از عوارض حضور طائب در مقام فرماندهی بسیج این بود که نام بسیجی را در اذهان مردم مخدوش کرد. در این بین بسیجیان مخلص و جان برکفی که در سالهای تلخ جنگ از جان و مال و خانواده خویش گذشتند و برای دفاع از کیان میهنشان به جبهههای نبرد شتافتند، قربانیان اصلی این عزل و نصبهای ناسنجیده بودند.
بیشک روزگاری میرسد که افرادی چون حسین طائب باید تاوان خون شهدای بیگناه سبزی که برای گرفتن رای خود به خیابان آمده بودند و با سینهای دریده از آتش گلولههای بسیجیان غیرواقعی مسلح برای همیشه در گورستان بهشت زهرا آرمیدند را بدهد. شاید نه در دوره عمر دولت مستعجل کودتا، اما آن روز بیشک فرا خواهد رسید که وعده خداوند حق است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر