ما را تو میشناسی
حضرت رهبر که در خیلی جاها قافیه را باخته با اطرافیان برای ناشنوایان قیافه آمده و برای خدا قافیه ساخته.
حالا تا شاعران با قیافه و قافیه جوابش را میدهند، بیخیال قیافه و قافیه، جوابش را از زبان من بخوانید:
ما ملت ایرانیم ما را تو میشناسی
ملتی خوشبیانیم، مارا تو میشناسی
آبادیم و در مملکت گنجی زنفت داریم
از تو ما طلبکاریم، ما را تو میشناسی
با همه بگوییم راز روشنی خویش
بیگانه با ناکسانیم، ما را تو میشناسی
آئینهایم و هر چند کتف بستهایم ما خلق
بس رازها را که دانیم، ما را تو میشناسی
با کارد و قمه بریدند، گوش و زبان ما را
فارغ از پاسدار و بسیجیم، مارا تو میشناسی
از ظن خویش هر خر، از ما فسانهها گفت
ملت ایرانیم، ما را تو میشناسی
در ما درازای تاریخی، نفسرد از هیاهو
سم شوکرانیم، ما را تو میشناسی
رعد آسا بلند گوئیم هر چه گوئیم
یک پارچه و یک زبانیم ما را تو میشناسی
خط مقاومت گوید درون ما را
از چشم تو نهانیم، ما را تو میشناسی
کتف بسته چون جانیان، افتاده در زندانیم
هم پیر و هم جوانیم، ما را تو میشناسی
با افت و خیز تاریخ، گه شه است و گه شیخ
افتادنت را انتظار کشانیم ما را تو میشناسی
از وادی هارت و پورت ره به جایی نیست
ما روزبه از آنیم، ما را تو میشناسی
کس راز امام، از ما نشنید بس «شریفیم»
بهر ناکسان جام زهریم، ما را تو میشناسی
بعد از تحریر: برو مرد برو حیا کن. برو قدر قدرتی خودت رو بکن. شعر و شاعری و ناشنوایان و خدا رو رها کن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر