باز هم سخنی چند با آیت الله منتظری
اندر باب مفهوم استالین ستیزی
باب چهارم
ا. م. شیری
٦ـ منظره ای مختصر از نتایج استالین زدائی و دستاوردهای دموکراسی سرمایه داری
قبل از هر سخنی، تأکید بر این نکته ضرورت دارد که، انقلاب کبیر اکتبر که با کشته شدن هشت نفر در حوادث مختلف پیروز شد و آنهمه دستاوردهای شگرف را در پی داشت، به قیمت کشته شدن بیش از یک میلیون نفر، یعنی تقریبا دو برابر اعدام شدگان اتحاد شوروی در طول ٣۱ سال رهبری استالین و آواره شدن ۱٢ میلیون نفر، درهم کوبیده شد. این همان نکته بسیار مهمی است که "دموکراتهای انساندوست"، نه تنها هیچ تمایلی به طرح آن ندارند، حتی، طوری رفتار می کنند که گوئی چنین فاجعه ای اتفاق نیافتاده است و سعی می کنند آن را هم مثل همه فجایع بزرگ تاریخ، بدست فراموشی بسپارند.
بلی، اتحاد شوروی را تکه- پاره کردند. تکه- پاره که نه، بطرز فجیعی به شهادت رساندند و پشت عدالت اجتماعی(سوسیالسم) را به خاک مالیدند. این فقط آغاز فاجعه ای بود که نام استالین زدائی به آن داده بودند. در ویرانه های اتحاد شوروی، در جمهوریهای "مستقل" مفلس و مفلوک، دولتهای ملوک الطوایفی ــ مافیائی الیگارشی مالی و نئوفاشیست ها را بر سر کار گماردند. جمهوریهای شورائی همچو حیاط بی در ودروازه ای به جولانگاه مأموران امنیتی آمریکا، اروپا و دیگر کشورهای دور و نزدیک تبدیل شدند. رسانه های غربی و بومی دست آموز تمام اسرار مملکتی و حتی، محرمات را به روی جاسوسان و مأموران اطاعاتی خارجی باز کردند و سپس تخریب نمودند. کیش شخصیت و شخصیت پرستی به حد اعلای خود رسانده شد. رهبران و مقامات تازه پوست عوض کرده این جمهوریها، تا مرتبه خدائی ارتقاء داده شدند. موج ناامنی و خشونت همه آنها را در بر گرفت. ترورهای خیابانی، تصفیه حسابهای باندهای مافیائی، قتلهای سفارشی، درگیریهای مسلحانه موضعی و منطقه ای به مشخصه اصلی اکثر این جمهوریها تبدیل گردید. فقط در سال ٢۰۰۰، بیش از دو هزار فقره حادثه انفجار قطار و آپارتمانهای مسکونی، سقوط هواپیماها و هلی کوپترها، غرق شدن کشتیها و غیره به ثبت رسید. در همه این حوادث، مخالفان نظم جدید کشته می شدند. فیودوراوف، کمونیست و چشم پزشک مشهور که بخاطر انقلاب درعلم چشم پزشکی، شهرت جهانی یافت، الکساندر لئبداوف، استاندار استان کراسنایارسک در دو حادثه جداگانه سقوط هلی کوپتر کشته شدند. در همین سال، یک کشتی زیر دریائی اتمی روسیه بنام کورسک، با ۱۱٨ نفر خدمه، در پانصد متری یک زیر دریائی آمریکائی در دریای بارنس غرق شد. در بدنه این زیردریائی، یک سوراخ ناشی از شلیک موشک ایجاد شده بود. کمیسیونی را برهبری ایلیا کلیبانوف، معاون نخست وزیر وقت روسیه، مأمور تحقیق این موضوع کردند که تشخیص دهند سوراخ، نتیجه شلیک از بیرون بوده است و یا انفجار یک موشک از داخل. همه می دانند که تشخیص آن به هیچ تخصصی خاصی نیاز ندارد. بعد از دوسال کار بی نتیجه این کمیسیون، مسئله بفراموشی سپرده شد.
تخم نفرت و خصومت بین خلقهای دوست و برادر که دهه ها و سده ها با هم و در کنار هم زندگی کرده بودند، افشانده شد. روحیه ملی گرائی کاذب کور و شوونیسم را رواج دادند. هر ملتی، دیگری را دشمن ازلی و ابدی خود معرفی کرد. بسیاریها بجان هم افتادند. همدیگر را بیرحمانه کشتار کردند. جنگ و دعوا بین چچنها، اینگوشها، ترکان قره چای، تاتار، باشقیر، چرکز و کومئک و ملل داغستان با روسها، تاتارها با خاخولها(اوکرائینی)، گرجیها با آستینها، آجارها و آبخازها، جنگ بین ارمنیها و آذریها، مولداوها با ترکهای قاقائوز و دنیستریها و غیره دهها هزار کشته و زخمی و معلول بجای گذاشت. پاکسازی ملی و تشکیل ملت خالص، راه گشای تمام مشکلات تعریف شد. ترکان ازبک کلیه ترکان مسخطی را از کشورشان بیرون راندند. تمامی آذریها از ارمنستان و ارمنی ها از آذربایجان (از هر طرف بیش از یک میلیون نفر) بیرون رانده شدند. بین خلقها و مللی که در طول تاریخ با هم زندگی کرده، تاریخ و فرهنگ و سرنوشت مشترک داشتند، در پایان قرن بیستم، در عصر همگرائی ملتها، مرز کشیده شد. همراه با ملی گرائی، البته که مثل همیشه، ادیان الهی نیز جایگاه خاص خود را گرفتند. میسیونرهای دینی از اروپا، آمریکا، ترکیه، ایران و کشورهای مرتجع عربی، بویژه عربستان سعودی به کشورهای جدید التاسیس سرازیر شدند. در هر جمهوری، صدها کنیسه، کلیسا، مسجد و دیگر معابد دینی احداث شد. در جمهوریهای مسلمان نشین، مثل همیشه و همه جا، خودسرانه و بدون توجه به هیچ کس و هیچ چیز، صدای اذان را از بلندگوهای مساجد بلند کردند. در شرایطی که تاراجگران و دزدان، با تحمیل بیکاری، بی خانمانی، فقر، گرسنگی، اعتیاد، فحشاء و گدائی به جامعه، مردم را با یأس و ناامیدی روبرو ساخته بودند، ادیان آسمانی با تئوری تحمل عذاب های این دنیا، بمنزله امتحان ورودی به بهشت برین است، بیاری شان آمدند. با موعظه های "خیرخواهانه"، برتری ناملایمات این دنیا نسبت به عذاب الیم جهنم را به بخش اعظم مردم قبولاندند و از اعتراض به وضعیت موجود باز داشتند. بموازات اینها، فال بینی و فال ستارگان، غیبگوئی و کفخوانی، معالجه بیمار از راه دور، به تلویزیونهای دولتی هم راه یافت.
در کوتاه مدتی، فعالیت هزاران کارخانه و مؤسسه تولیدی بجز بخش تولید و تهیه مواد خام صادراتی و مولد انرژی مثل، نفت و گاز، بتدریج متوقف شدند. صنایع پیشرفته زمان شوروی در اکثر جمهوریها مثل گرجستان، ترکمنستان، تاجیکستان بطور کامل، در بعضی جمهوریها، مثل روسیه، بلاروس، اوکرائین، بخشا در هم کوبیده شد. نه کاری ماند و نه کارگری. بدین ترتیب، توده های کار و زحمت بحالت بی شکل درآورده شدند و از اتحادیه های کارگری در جمهوریهای آسیای میانه و قفقاز، فقط نام مبارکشان باقی ماند. در نتیجه، رقم بیکاری بدون احتساب تخمه و سیگار فروشی، آوارگی در بازارهای مکاره و کارهای روزمزدی، بمیزان بالای ٦۰ درصد نیروی قادر به کار رسید. بازارهای بسیار بزرگ مکاره که ساکنان آنها در اثر ورشکستگی گروه- گروه جا عوض می کنند، یکی بعد از دیگر گشایش یافت. دهها میلیون باب دکان بقالی، مغازه، فروشگاه، قهوه خانه و رستوران، بار و دیسکوهای شبانه، آرایشگاه زنانه و مردانه، قمارخانه ها و تالارهای پر شکوه جشن، جای کارخانه های تولیدی را گرفتند. بسیاری از میادین، پیاده روهای عریض، فضای سبز اطراف آپارتمانهای مسکونی، اکثر زیرزمینهای آپارتمانهای مسکونی، آشغال شوت کنها، به بهانه کمک به توسعه بخش خصوصی، برای باز کردن بقالی و آرایشگری و ماشین شوئی و غیره به قیمت گزافی بمردم فروخته شد. بدین ترتیب، جوامع خودکفای پیشین به جوامع کاملا مصرفی و وارد کننده کالاها، اجناس و خواروبار واقعا بنجل خارجی تبدیل شدند.
دهها میلیون اتومبیل کهنه و تازه ساخت اروپا، آمریکا و ژاپن به این کشورها وارد شد. جالب توجه اینکه، معلوم نیست اگر سوسیالیسم زدائیان به هدف خود نائل نمی شدند، این اتومبیلها در کدام بازار بفروش می رسیدند و چه بر سر تولید کنندگان آنها می آمد. روشن است که کارخانه ها باید کار کنند. آنها را باقساط می فروشند، جاده ها و پلها می سازند، خطوط تراموای شهری، اتوبوسهای برقی، قطارهای اطراف شهری را از بین می برند و مردم را به خرید این اتومبیلها مجبور می کنند. مسافرکشی با این اتومبیلها، تنها کاری بود که مهندسان، متخصصان، کارکنان مؤسسات علمی و دیگران می توانستند بکنند. یافتن مشاغلی مانند رانندگی، نگهبانی، خدمتکاری، کنیزی و کلفتی برای شرکتهای خارجی و کارکنان آنها، بزرگترین آرزوی جویندگان کار محسوب می شود.
همه تعاونی های کشاورزی اعم از دولتی و غیر دولتی، کشاورزی و سیستم آبیاری مکانیزه و تکنولوژی مرتبط با آنها، محو و نابود شدند. طبق گزارشهای رسمی، تا کنون فقط در جمهوری فدراتیو روسیه ۱۱ هزار آبادی از بین رفته است و بطور متوسط روزانه دو روستا نیز از نقشه کشور حذف می شود. در نتیجه، حاشیه نشینی و تجمع در اطراف شهرهای بزرگ، زندگی همه را مختل ساخت. جنگلها و کناره دریاها و رودخانه ها به بخش خصوصی واگذار شده است. به ترتیبی که هیچ کس نمی تواند بدون پرداخت هزینه، در سایه درختی بنشیند و یا در آب دریا و رودخانه، آب تنی کند.
سیستم آموزش، بیمه ، بهداشت و خدمات پزشکی همگانی رایگان منحل گردید. میزان بیسوادی در میان نسل نو پا، به بیش از ٢۰ درصد رسیده است. حق مطلب را ادا نکرده ام اگر نگویم که هر سال چند دانشگاه و یا مؤسسه تحصیلات عالی خصوصی در این کشورها تأسیس می شود و بعد از دو- سه سال چاپیدن مردم، غیب می شوند و جای خود را به تازه ترها می دهند. دو سوم مهدکودکها رسما منحل و بسته شد. ٨۰ درصد از یک سوم باقیمانده نیز به بخش خصوصی واگذار گردید که هزینه ماهانه آنها با درآمد کمتر خانواده ای مطابقت دارد. این در حالیست که، وزارت آموزش و پرورش جمهوریها ثبت نام کودکان در مدارس را بدون طی دوره مهد کودک، ممنوع کرده است. بدین ترتیب، مهدکودکها را نیز به محل چپاول مردم تبدیل کردند. لازم به ذکر است که، طبق قوانین آموزشی و تربیتی اتحاد شوروی، مهدکودکها نمی بایست در فاصله بیش از سیصد متر از آپارتمانهای مسکونی احداث شوند. با این حساب می توان تعداد آنها را حدس زد. بخش عمده شبکه استراحتگاهها و نقاهتگاهها نابود و بخش کوچکی از آنها به بخش خصوصی واگذار شد. بطوریکه، هزینه یک شبانه روز اقامت در آنها، بیش از حقوق ٦ ماه یک کارگر شاغل را بالغ می شود. کارکنان مراکز علمی و آکادمی های علوم به نصف کاهش داده شد. اجاره نشینی، خانه بدوشی، کارتن خوابی رواج بی سابقه ای یافت. بگزارش تلویزیونها روسیه، در فصل طولانی سرمای این کشور، بطور متوسط روزانه یکصد نفر از کارتن خوابان و خانه بدوشان فقط در شهر مسکو در اثر سرما می میرند. تمام مغازه های کتابفروشی به استثنای موارد معدودی بسته شدند. دهها و صدها نشریه، مجله و روزنامه، عمدتا محتوی فال بینی، فال ستارگان و بیش از همه جدول ارقام و کلمات متقاطع منتشر شدند.
امکانات مسافرت هوائی از دسترسی عموم خارج شد. بخش اعظم مردم، دیگر راه فرودگاهها را هم فراموش کرده اند. هزینه مصرف آب و فاضلاب، گاز و نفت و دیگر خدمات شهری که در دوره شوروی تقریبا رایگان بود، بحدی افزایش داده شد که بیش از ٤۰ درآمد خانوارها را می بلعد.
فقر، گرسنگی، گدائی، اعتیاد، فحشاء و تن فروشی بطور بی سابقه ای گسترش یافت. طبق آمارهای رسمی، بطور متوسط ٤٨ درصد مردم به زیر خط فقر رانده شده اند. اما، بر اساس برآوردهای مختلف، این رقم بسیار پائین تر از حد واقعی است. طبق گزارش دولت روسیه به سازمان ملل متحد، ٣۵ میلیون نفر از ۱٤۵ میلیون نفر جمعیت این کشور، در زیر خط فقر به سر می برند. تعداد معتادان به مواد مخدر، تنها در روسیه، بیش از ۵ میلیون نفر است. در تمام این سالها، هزاران نفر زیر فشار فقر و گرسنگی، از جمله ۵۰۰ افسر ارتش روسیه، ارتشی که دنیا را از شر طاعون فاشیسم رهانید، تنها در سال ٢۰۰۰ خودکشی کرده اند. میلیونها نفر در جستجوی یک لقمه نان، در کشورهای مختلف جهان آواره شدند. هزاران خانواده از هم پاشیدند. کودکان، پیر زنان و پیرمردان شوروی که در یک دست عصا و در دست دیگر کیسه های پر از دانه، در فصل زمستان به پرندگان غیر مهاجر دانه می پاشیدند، نه تنها به همین دانه ها نیز محتاج شدند، حتی مجبور شدند غذای خود را مثل مور و ملخ در زباله دانی های شهرها بجویند.
در طول سالهای بعد از تجزیه اتحاد شوروی، بیشتر جمهوریها رشد جمعیتی معکوس دارند. در طول ٩ سال پس از تخریب عدالت اجتماعی، جمعیت روسیه ۱۰ میلیون نفر، یعنی تقریبا ٢۰ برابر همه اعدام شدگان ٣۱ سال دوره رهبری استالین، کاهش یافت. اگر میزان زاد و ولدها و مرگ و میرهای طبیعی این سالها را هم در نظر بگیریم، می توان تصور کرد چه تعداد انسان به انحاء مختلف از بین رفته است و هیچ کس هم قاتل و جنایتکار شناخته نمی شود.
دهها انجمن، مؤسسه و بنیاد خیریه برای کمک به مستمندان تأسیس شده است. روزی نیست که بیماری را با چشم گریان در صفحه تلویزیونها ظاهر نسازند و برای معالجه اش از انسانهای خیر،اغنیا و مستمندان طلب استمداد ننمایند.
میلیونها کودک بی سرپرست در کوچه و خیابانها آواره شده اند. گدائی می کنند، در سر چهار راهها به شیشه پاک کنی مشغول می شوند، در زیر زمینها می خوابند. تعداد این کودکان فقط در جمهوری قدراتیو روسیه، به بیش از ۵ میلیون کودک می رسد. کودک فروشی و فروش اعضای داخلی بدن انسان، یکی از مهمترین منبع امرار معاش بخش قابل توجهی از مردم شده است. اروپائیان، آمریکائیها، اسرائیلیان و شیوخ عرب، مشتریان عمده کودکان این کشورها هستند. در مورد تعداد کودکان فروخته شده تا کنون آمار دقیقی ارائه نشده است. اما، مطبوعات و رسانه ها روسیه رقم دهها هزار کودک را ذکر می کنند و طبق گزارش سه سال قبل سازمان ملل متحد، تعداد انسانهای خرید و فروش شده در طول ٢۰ اخیر، بیش از تعداد بردگان خرید و فروش شده در تمام ششصد سال دوران برده داری بوده است که بخش اصلی آن را زنان و کودکان جوامع سوسیالیستی پیشین تشکیل می دهند. برخی کارشناسان، دلیل علاقمندی غرب و اسرائیل به خرید کودکان جمهوریهای سابق اتحاد شوروی را چنین توضیح می دهند: بر اساس یکی سری بررسیهای بعمل آمده، بخشی از این کودکان را معلول و ناقص العضو کرده، به مافیا گدایان می فروشند. گروههائی را به دلالان محترم اعضای بدن و تاجران باشخصیت سکس واگذار می کنند و اکثریت آنها را برای پذیرش در صفوف پرسنلی ارتشهای آمریکا، ناتو و اسرائیل، بویژه برای هدایت بمب افکن های جنگی آماده می کنند و عده ای را نیز برای انجام عملیات انتهاری و خرابکاری تربیت می نمایند.
جالبتر اینکه، در اتحاد شوروی، زمانیکه والنتینا تروشکووا، اولین زن فضانورد جهان بمسافرت فضائی خود رفت، دختران و زنان جوان شوروی بامید رفتن به فضا، در مقابل ادارات سازمان فضائی کشور صف کشیدند. اما، امروز، با حلول "دموکراسی" به جان جمهوریهای "مستقل"، دختران و زنان جوان این کشورها که هفتاد درصدشان دارای تحصیلات عالی بودند، بخاطر لقمه ای نان، در مقابل ادارات صدور پاسپورت و روادید به صف ایستادند تا کشور خویش را بقصد فحشاء و تن فروشی ترک کنند. طبق آمارهای دهشتناک موجود، تا سال ٢۰۰۰ میلادی، فقط از جمهوری اوکراین بیش از یک و نیم میلیون نفر زن و دختر زیر ٢۵ سال، بقصد فحشاء از کشور خارج شده اند. در جمهوریهای دیگر، وضع از این هم اسفناک تر است. در حدود ٦۰۰۰ نفر از زنان همکیش شما(مسلمان) به اتهام و یا به جرم فحشاء، در زندانهای دوبی بسر می برند.
دهها فرستنده تلویزیونی راه اندازی شده است که از صبح تا عصر درس آشپزی می دهند، از سر عصر تا نیمه شب، شوها و سریالهای واقع جلف و تهوع آور نشان می دهند و از نیمه شب تا صبح، فیلمهای بزن- بکش، آتش بزن- ویران کن، مثل صحنه های کشتار غزه، عراق، افغانستان و... و یا فیلمهای مستهجن سکسی پخش می کنند. در فواصل این برنامه ها، در هر ده دقیقه، ده دقیقه هم آگهی های بازرگانی پخش می کنند.
بیمارستانهای ویژه برای بیماران سخت علاج و شدیدا مسری، تیمارستانها، خانه های سالمندان، یتیمخانه ها، مهد کودکها، یکی بعد از دیگری به آتش کشیده می شوند و بیماران، پیران و کودکان زنده- زنده در آتش می سوزند.
در مقابل همه این فقر و بدبختی ها، به ازای پدید آمدن دهها میلیون نفر گرسنه در ویرانه های بجا مانده از اتحاد شوروی، مجموعا از این کشورها در حدود ۵۰۰ نفر، در رأس آنها، آلک دئریپاسک، مرد ٣٩ ساله ای که در زمان تخریب سوسیالیسم ۱٩ ساله و دانشجو بود، با ٦۱ میلیارد دلار ثروت "خدادادی"، به لیست میلیاردرهای طلائی جهان افزوده شده است. مردم کشور، به فقرا و اغنیا و شهرها به مناطق فقیرنشین و اعیان نشین تقسیم شده اند. رانده شدگان به دامن فقر، بتدریج از مناطق مرکزی و اعیان نشین شهرها بیرون رانده شدند. فرهنگ، آداب و سنن ملی، روابط اجتماعی مردم تخریب و روانشناسی فردگرائی(ایندیویدوآلیستی)، ترویج گردید و جای اصل انسانی «یکی برای همه و همه برای یکی» را، اصل «همه برای یکی و یکی برای خوش» گرفت. به حضور نمایندگان کارگران و دهقانان و زحمتکشان در مجالس قانونگذاری پایان داده شد و جای آنها را درست مثل کشورهای غربی، "ثروتمندان خیر"، صاحبان شرکتها، اعضای باندهای مافیائی و همپالگی آنها گرفتند. در هر جمهوری، دهها بانک و مؤسسه مالی، بازارهای بورس (رایج ترین قمارخانه های سرمایه داری) تأسیس و اقتصاد کشورها، فقط به بخش مالی وابسته شد. یعنی طبق فرمول اقتصادی نئولیبرالی، مقوله کالا، از فرمول پول- کالا- پول، حذف و فرمول پول- پول جایگزین آن شد. علاوه بر اینها، جمهوری فدارتیو روسیه با الگو برداری از لاس وگاس آمریکا، هم اکنون پروژه احداث سه شهر قمارخانه ای برای قمار بازان را در سه منطقه مهم کشوری، یعنی قفقاز شمالی(کراسنادار)، کالنینگراد و کراسنایارسک آغاز کرده است. با تمام این تفاصیل، مردم جمهوریهای منشعب از اتحاد شوروی، هنوز هم که هنوز است، به حساب امکانات و اندوخته های خود از زمان شوروی روی پا ایستاده اند.
در تمام این موارد، جمهوری بلاروس بطور کلی و جمهوری مولداوی تا حدودی مستثنی از قاعده کلی وضعیت بعد از شوروی هستند. الغرض، این قصه هم سری دراز دارد.
اسناد و مدارک تمام این مدعاها، در ادارات و وزارت خانه های ذیربط دولتها، بویژه در گزاشهای سالانه به مجلس قانونگذاری روسیه موجود است.
۷ـ پیامدهای جهانی استالین ستیزی
کشتار حقیقت و وارونه نشان دادن حقایق سوسیالیسم، اولین و خطرناکترین نتیجه استالین ستیزی بود که موجبات تفرقه و پراکندگی شدید و اغتشاشات سیاسی ــ ایدئولوژیک در جبهه نیروهای ترقیخواه جهان را فراهم آورد. تغییر نقشه سیاسی جهان و احیای سیستم مستعمرات در جهان، بویژه در شرق اروپا، مدرنیزه کردن نظامهای برده داری و فئودالیسم، تقسیم چک و سلاواکی، بلعیدن جمهوری آلمان دموکراتیک، اشغال و تجزیه جمهوری فدرال یوگسلاوی به ٨ قطعه کوچک قابل سوار شدن، تشدید تاراجگری و در نتیجه، تشدید و گسترش فقر و گرسنگی، بیکاری و بی مسکنی در سراسر جهان، حذف و یا محدود ساختن بخشهائی از خدمات اجتماعی، حذف و یا محدود کردن برخی از امتیازات زحمتکشان، افزایش ساعات کار هفتگی کارگران در اروپا، روشن کردن آتش جنگهای موضعی و منطقه ای، تشدید حملات نظامی به ستمدیدگان فلسطین، اشغال نظامی کشورهای افغانستان و عراق، فراهم ساختن شریط لازم برای گردش آزاد سرمایه در تمام نقاط جهان، تسهیل و تسریع جهانی سازی امپریالیستی، از بین بردن صنایع تولیدی کشورهای سوسیالیستی و انحصاری کردن تولید، جهانی کردن مصرفگرائی، دستیابی به بازارهای بکر بلوک شرق برای مهار بحران سرمایه داری و... رئوس دستاوردهای این جنگ سخیف بودند. امپریالیسم برغم آنکه موقتا به همه اهداف خود نائل شد ولی، فقط توانست بحران ذاتی نظام سرمایه داری را بمدت تقریبا ٢۰ سال به تأخیر اندازد. اما، نباید فراموش کرد که «چاه کن، همیشه در بن چاه است». بالاخره بحران مالی ــ اقتصادی ذاتی سرمایه داری از یک سال پیش علنی تر شد و دیگر قابل مهار کردن نیست. خوشبختانه، حرکت چرخ تاریخ یکطرفه است و فقط به سمت جلو می چرد.
٨ـ سخن پایانی
حضرت آیت الله منتظری! من چنین ادعائی ندارم که در این نوشتار فهرست وار و فشرده، همه آنچه را می توانستم بگویم، گفته ام و امیدوارم شما نیز بهمین ترتیب بپذیرید. بقصد جلوگیری از اطاله بیش از حد کلام، از توضیح و تشریح بیشتر موضوعات پرهیز نمودم. از ارائه نمونه های بیشتر، آمارهای دقیقتر و تاریخها، خودداری کردم و به همین حد که بتوانم رئوس مطالب را بیان دارم، اکتفا نمودم. جوابیه شما شایسته تشکر و قدردانی فراوان است. شما عبارتی در بیانیه خود بکار بردید، دو صفحه توضیح دادم و همین پاسخ مختصر به جوابیه شما نیز، کارپایه ای شد برای یک تحقیق جامع علمی. در آینده در حد توان سعی خواهم کرد با ارائه نمونه های بیشتر، اسناد و مدارک مشخص و معتبر تاریخی، واقعیات آن دوره را در اختیار جویندگان حقیقت قرار خواهم داد.
گذشته از همه اینها، منظور من از این نوشتار اصلا بدین معنی نبوده و نیست که نظام سوسیالیستی کاملا ایده آل در مدت تقریبا سه دهه(دوره رهبری استالین)در اتحاد شوروی مستقر شده، بی نقص و عیب بوده، در دوره ساختمان عدالت اجتماعی هم هیچ اشتباهی رخ نداده و هیچ حقی هم ناحق نشده است. بلکه، تجربه ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی، زمینه مادی تاریخی و عینی مساعدی است که باید آموخت و برای ساختن نوع عالی تر آن در آینده به کار بست. حاکمیت کارگران و زحمتکشان در شوروی راه تازه ای در پیش پای بشریت گشود. طبیعی است که در مسیر هر راه ناپیموده ای، پیچ و خمها، سراشیبی و سربالائی ها و پرتگاههای ناشناخته زیادی وجود دارد. در این راه، بسیاریها در تند پیچها راه گم کردند، برخی ها در سراشیبی ها پایشان لغزید، عده ای در سربالائیها عقب ماندند و برخی ها با یک تنه زدن شاید هم آگاهانه، در پرتگاه سقوط کردند. طی کردن این راه، نیازمند یک سری آزمونها و خطاها بود. با این همه، خطاها و اشتباهات به آن حد و درجه ای نبود که دشمنان عدالت اجتماعی تبلیغ می کنند. مقیاس خطاها نسبت به دستاوردها، ناچیز و قابل اغماض و گذشت بودند.
در پایان، از شما بعنوان یک شخصیت دینی- سیاسی طرفدار نزهت اخلاقی فردی و اجتماعی، آمر به معروف ناهی از منکر، مبلغ برابری و برادری انسانها و مدافع عدل و قسط الهی چند سؤال می کنم و خواهشمندم فقط لحظاتی تصور کنید، این دو تصویری که از جامعه سوسیالیستی و بعد از آن در اتحاد شوروی ارائه کرده ام، بی کم و کاست یک واقعیت مطلق است، در آن صورت؛
۱ـ کدامیک از دو منظره فشرده ای را که ترسیم کرده ام، به نظر شما انسانی تر است و با عدل و قسط الهی شباهتهائی دارد و یا نزدیک است؟ با ذهنیت و تصوری که از شما دارم، بگمانم، منظره اول را نشان خواهید داد.
٢ـ شما می دانید که ساختار جامعه ایران ما، رونوشت همین منظره دوم است. با این وصف، اگر اختیار ساخت جامعه آینده ایران به عهده شما واگذار شود، آیا حاضرید نوع بهتر، عالی تر و تکامل یافته تر منظره اول را بسازید و یا علاقمندید ساخت جامعه دمکرات و پیشرفته ای مشابه جوامع اروپائی، بویژه آمریکا را که در یک طرف میلیاردرهای طلائی و در سوی دیگر، خیل بیشمار بیکاران، گرسنگان و نیمه گرسنگان، محرومان از تحصیل، مسکن، بهداشت و تأمینات اجتماعی رایگان، اجاره نشینان، خانه بدوشان و کارتن خوابان، معتادان، تن فروشان، گدایان و بی پناهان را رهبری کنید؟
٣ـ در این صورت و یا در هر حال، مفهوم، علت و ماهیت استالین ستیزی برای شما روشن و آشکار است یا نه؟
٤ـ هچنین، شما نامه مشهور آیت الله خمینی به میخائیل گارباچف را در خدمت کدام یک از این دو منظره ارائه شده ارزیابی می کنید، در خدمت جامعه عاری از بیکاری و گرسنگی، اعتیاد و گدائی، فقر و فساد و فحشاء یا برعکس؟
۵ـ آیا آن نامه را همرأئی، همآوائی، همآهنگی با کلچاک ها، دنیکین ها، هیتلر ها، خروشچوف، ریگان ها، بوش ها، تاچرها، کوهل ها، گارباچف ها، یلتسین ها، لخ والساها، مرکل ها، سارکوزیها و هزاران های دیگر می دانید یا نه؟
چکیده سخن اینکه، من بسیار امیدوارم در حسن نیت اینجانب تردید نداشته باشید و باور کنید که اصلا و بهیچوجه علاقمند نیستم نام شما را در لیست ستیزگران با عدالت اجتماعی ببینم، صدای شما را در میان هیاهوی در هم و بر هم آنها بشنوم. «تا، چه قبول افتد و چه در نظر آید»...
موفق و مؤید باشید
۵ مهر ماه ۱٣٨٨
_________________
تأکید: این نوشتار را فعلا در همین جا به پایان می برم. اگر در آینده فرصتی دست دهد، به صورت یک کارتحقیقی جامع ارائه خواهم کرد.بخش های پیشین این نوشتار را در لینک های زیر بخوانید:
- سیخونک: باز هم سخنی چند با آیت الله منتظری اندر باب ...
سیخونک: باز هم سخنی چند با آیت الله منتظری اندر باب ...
باز هم سخنی چند با آیت الله منتظری اندر باب مفهوم استالین ستیزی ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر