شنبه، ۲۸ شهریور ۱۳۸۸
بوسه بر پای تک تک شما
حضور میلیونی مردم در راهپیمائی روز جمعه 27 شهریور، قلب همه ایرانیان را به فردایی روشن امیدواری داد. این حضور سبز اما، برای حکومت کودتا کابوسی وحشتناک بود که اصلاً آمادگی و انتظار آنرا نداشت. بیش از 3 ماه بود که لشگر استبداد مدام شمشیرهایشان را بر زره هایشان کوبیده و صدایی وحشت انگیز براه انداخته تا لرزه بر تن مردم بیدفاع اندازند، در این مدت، دیکتاتور با همه باطومها و کهریزک ها و گلوله ها و تجاوزها و بازداشتها و اعترافات و بیدادگاهها و تهدیدها و عربده کشی ها در حال کوبیدن بر سر مردم بود. هفت روز قبل نیز ولایت مطلقه فقیه به نماز جمعه آمد تا بگوید این شمشیرها که بر سپرها می کوبیم از بهر گردن زدن شما ملت است. یکروز قبل از این هم، سرداران سپاه، که با خون هزاران جوان داوطلب این مرز و بوم به سرداری رسیده اند، در اعلامیه اشان، ایرانیان را بسختی تهدید به سرکوب شدید کردند. دیکتاتور در این 3 ماه چه خباثت دیگری می توانست بکند که نکرد؟
سرداران به پیشگاه فرمانده استبداد آمده و نوید دادند که هر چه دهان بود خرد کردیم و هر چه زبان بود بریدیم، شجاعتها را درو و بجای آن ترس و وحشت کاشتیم، دانایان را به بند کشیده و به شلاق بستیم، پیشقراولانشان را به گلوله بستیم و مادرانشان را داغدار فرزند، حتی اجازه گریستن بر جنازه عزیزشان و برگزاری مراسم به آنها ندادیم، در مسجد قبا و در بهشت زهرا هم به آنها رحم نکردیم، شبهای احیاء از عزاداری بازشان داشتیم، قلمها را شکستیم و استادان و نخبگان را باسارت بردیم، فرزند بهشتی را به زندان بردیم و فرزندان خمینی و مطهری و همت و بروجردی را به دشنام و ناسزا نواختیم. سلطان آسوده باد که دیگر جرأتی و صدایی در ملت باقی نمانده و وقت جشن پیروزی است. باید با رژه پیروزی در خیابانهای تهران، گوش فلک را پر کنیم.
اما امواج بیشمار شجاعت و دلیری، سبز رنگ و نورانی، خیابانهای شهر را پر کرد و همچون پتکی بر صورت استبداد کوبیده شد. مردم نشان دادند که در انتخاب خود پایدار و استوارند و بساط ظلم را برخواهند چید. مردم جشن ظالم را عزا نمودند.
در پایان روز جمعه، لبان ملت ایران پر از خنده و شادمانی بود، ولی در اردوگاه کودتاچیان، فقط خشم و حسرت و طعم تلخ شکست.
سهرابستان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر