روز دفاع از فلسطين را به روز دفاع از حقوق مردم و قوميت های ايران تبديل کنيم
جنبشی که در هنگامه ی انتخابات رياست جمهوری ايران پديد آمد و دامنه های بلند آن تا ماه ها پس از انتخابات هنوز ادامه دارد، جنبشی بود حاصل برآيند خواست تغيير و رفع تبعيض در گروه ها و طبقات و اصناف مختلف جامعه ی ايران. جنبشی بر آمده از خواست های زنان ، گروه های قومی و ملی در ايران، طبقات ستم کشيده ی کارگری، اصنافی چون معلمان و دانشجويان.
اما صحنه آرايی و مهندسی يا به تعبير درست تر نامهندسی ناشيانه و صحنه گردانی برای نتايج انتخابات، اين جنبش را از حالت خواست برای تغيير رييس جمهور به مرحله ی خواست تغييرات بنيادی تر سوق داد. اعتراضات مردمی به نتايج انتخابات و اراده برای صيانت از آرای شان که به منظور تغيير وضع موجود به صندوق ريخته شده بود، با برخوردهای غير متعارف و سرکوب شديد معترضان مواجه شد. سرکوبی که در آن جان صدها نفر را و آزادی هزاران نفر ديگر را از آنان گرفت.
در واقع آن چه بعد ساعت ۱۴ بيست و سوم خرداد و پس از اعلام نتايج انتخابات روی داد نشان از طرح و نقشه ای پيشينه برای وقايع قبل و بعد از انتخابات می داد. انگار حضور و وظيفه ی موسوی و کروبی تنها برای اين بود که مردم را يک بار ديگر به انتخابات اميدوار کند و بتواند موج حضور و مشارکت مردم در انتخابات را بيافريند و با نزديک تر شدن به زمان انتخابات موج حمايت ها و آزادی عمل از آن ها گرفته شد، تا آن جا که در روز انتخابات مانور نظامی برگزار شد و راه های ارتباطی مردم و ستادهای موسوی و ناظران به طور کلی بسته شد. فردای انتخابات نتايج به شکلی از قبل طراحی شده اعلام شد. نتايجی که بيش از هر چيز برای تحقير طرفداران برنامه های حقوق بشری کروبی و نيز برای عدم امکان برنده شدن موسوی طراحی و اعلام شد. بابرنامه ی از پيش تعيين شده بعد از ظهر همان روز خيل کثيری از فعالان سياسی، مدنی، مطبوعاتی بازداشت شدند. اعتراضات خودجوش مردمی به شديد ترين شيوه ها سرکوب شد و پيش از تاييد انتخابات توسط شورای نگهبان رهبر نظام انتخابات را تبريک گفت و تاييد کرد. موج بازداشت ها ادامه پيدا کرد و سرکوب ها بعد از خطبه های خشن رهبری در نماز جمعه شکل خونين تری به خود گرفت و در کوتاه مدتی بيش از هزاران نفر به زندان ها افکنده شدند. در واقع همين بازداشت ها نشان از اين می داد که آن ها از قبل برنامه داشتند تا کسانی را که تاثيری در حوزه های سياسی و اجتماعی داشتند به زندان بيافکنند تا چند ماهی که آب ها از آسياب افتد و آن ها به قوه ی قهريه ی خود توانستند بر مردم حاکم شوند، آن گاه شروع کنند به دادگاه های فرمايشی و نمايشی و شيوه های اعتراف گيری قرون وسطايی.
کار به اين جا ختم نشد و کشتار و بازداشت جای اش را به تجاوز و شکنجه و کشتن در زندان ها نيز داد. تا جايی که رويدادهايی که در اين چند ماهه در ايران روی داد همه ی متفکران و انديشمندان و تاريخ نگاران را وادار نمود که يک بار ديگر تاريخ بشر را در قرون وسطا و يا در حکومت های فاشيستی چون دوران هيتلر و استالين مرور کنند و تنها از شواهد آن روزگار برای تبيين وقايع امروز استفاده نمايند.
موج اعتراضات متاسفانه محدود به چند شهر بزرگ در ايران ماند. در اين ميان مردم کردستان که در طول ۳۰ سال گذشته و سال های قبل از انقلاب نيز طرفداران و جان باختگان «دموکراسی خواهی» بوده اند. به دلايلی از جمله سابقه برخوردهای خشن با تجمعات مردمی در سال های گذشته و نيز ياس وتنهايی در همه ی اين سال ها و نهايتا ياس از مشارکت حتا در انتخابات ، در اتفاقات روی داده و اعتراضات خيابانی ،به نوعی در سکوتی عملی به سر می برند. يک بار برای اعلام همبستگی روزی را به عنوان اعتصاب سراری اعلام کرده و عملا نيز آن را عملی کردند و البته نتايج آن را نيز که به شکلی هيتلری مغازه های شان با رنگ علامت گذاری شد و بعد ها به پلممپ شدن محل کسب و کارشان روبه رو شدند ، نيز چشيدند.
اما اکنون شرايط کشور وارد مرحله ای جديد شده است. اگر جامعه ی ايران را به دوبخش حکومتی و مدنی تقسيم کنيم. ديگر در اين که بخش مدنی روز به روز فربه تر می شود و بخش حکومتی روز به روز نحيف تر شکی نيست. حتا بسياری از شخصيت هايی که زمانی خود بخشی از اين بدنه ی حاکم بوده اند اکنون در صف اول مبارازات بخش مدنی هستند. رويارويی بخش مدنی با قسمت حکومتی وارد مرحله ای شديد و جدی شده است. مردم کرد و روشنفکران و فعالان سياسی و مدنی آن به نيکويی می دانند که سرنوشت سياسی مردم کرد جدای از جغرافيای سياسی ايران نيست. سکوت عملی بيش از اين را هرگز روا نباشد و پيوستن عملياتی و نه تنها بيانيه ای و خطابه ای به اين جنبش سراسری نياز واقعی امروز ما می باشد. ضمن آن که ياد آور می شويم اين پيوستن نه به معنای حل شدن و دست کشيدن از خواست های بر حق و حقوق بشری مردم کرد می باشد و با تاکيد بر راه حل های پيشنهادی از سوی مردم کرد برای حل مسئله ی کرد در ايران و مسئله ی قوميت ها به طور کلی ، مشارکت آشکار در اين جنبش سراسری خواست همگانی است که انگار اين خواست هم دچار سکوت شده است.
ما بايد نشان دهيم که يکی از ارکان هميشگی تلاش برای دموکراسی و حقوق بشر بوده و هستيم و اين ما کردها بوده ايم که در تمام سال هايی که مردم سنت اعتراض مدنی را فراموش کرده بودند در همه ی اشکال مدنی اعتراض؛ از تحريم انتخابات و مشارکت فعالانه در آن تا راه پيمايی و اعتراضات خيابانی و نيز اعتصاب های سراسری همه را آزموده ايم. در جنبش نوظهور مردم ايران، نبايد و روا نيسست که جای پای خواهران و برادران دموکراسی خواه ما خالی باشد. خالی بودن جای ما در واقع خالی نمودن عرصه از حضور هويت مدارانه ی ما است.
دولت ايران در حالی پرچم دفاع از حق ملی ملت فلسطين را بر افراشته است، که هيچ کدام از مليت های داخل مجموع ايران از کوچکترين حقوق ملی خود برخوردار نيستند،و هر گونه حق طلبی ملی آن ها توسط حکام به اصطلاح طرفدار حقوق ملی فلسطينيان، به شدترين نوع خود سرکوب می گردد. جمهوری اسلامی در حالی از سازمانهای فلسطينی دفاع می کند، ؛که اکثر آن ها سنی مذهب هستند و اين در حالی است که ميليونها سنی مذهب ايران حق داير کردن حتی يک مسجد سنی در پايتخت را ندارند.
اکنون و در آستانه روز دفاع از ملت فلسطين که قرار است مردم ايران در موج های گسترده اين آيين حکومتی را به نمايشی از خواست اعتراضی مردم تبديل کنند. از آن جا که چنين راهپيمايی نيازی به مجوز و آزادی برگزاری ندارد. هم چنين از آن جا که کردها هميشه سردمدار حرکت های مدنی و اعتراضی بوده اند و اين به ويژگی مبارزاتی شان تبديل شده است.
ما نويسندگان و امضا کنندگان اين بيانيه از تمام مردم آزادی خواه کرد در همه ی شهرهای کرد نشين از کرمانشاهان و ايلام گرفته تا مهاباد و اشنويه ، می خواهيم که به اين حرکت اعتراضی پيوسته و هم پای مردم ايران در روز دفاع از مردم فلسطين به جمع راه پيمايان بپيوندند. صرف حضور گسترده و بی نظير شما خود بيان گر اين خواهد بود که شما برای پشتيبانی و هم راهی با ديگر اقشار مردم ايران به خيابان آمده ايد و همراه اين مردم خواهان بازگرداندن حقوق به زور ستانده شده ی همه ی مردم حق به غارت رفته هستيد.
ملاحظه: به دليل اين که وزارت اطلاعات و نهادهای امنيتی در رويه ای غير معمول و غير قانونی اخيرا اقدام به احضار امضا کنندگان بيانيه های اعتراضی نموده اند، اسامی تمامی شخصيتهای حقوقی که اين بيانيه را امضا نموده اند و تعداد آن ها بيش از ۶۰۰ نفر می باشد، تحت عنوان (جمعی) ذيل اين بيانيه منتشر می شود و اسامی در آرشيو محفوظ است.
۱- جمعی از روزنامه نگاران و فعالان سياسی و مدنی کورد
۲- جمععی از فعالان دانشجويی کورد دانشگاه های ايران
۳- انجمن فرهنگی جامعه يارسان خارج از کشور (سازمان فرهنگی)
۴- جمعی از دانشجويان دانشگاه رازی کرمانشاه
۵- جمعی از دانشجويان کرد ايرانی دانشگاههای کردستان عراق
۶- جمعی از اعضای انجمن قلم کوردستان.
۷- جمعی از روزنامه نگاران و فعالان سياسی خارج از کشور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر