سرخط خبرهای پیک ایران

۱۳۸۸/۵/۲۳

تقسیم بندی از دکتر حمیدرضا رحیمی


دکتر حميدرضا رحيمی
www.hazl.com



تقسيم بندی
جرائـم و محبـوسـين در حکـومـت اسـلامی به دو بخش تقسيم شده اند و بستگی دارد که شما به کداميک از اين دسته بندی ها که شرح آن به اجمال در پی خواهد آمد، متعلق باشيد.

بيت

تـو اوّل بگـو با کيـان زيستی
من آنگه بگويم که تو کيستی

و امّا طبقه بندی ها از اين قرارند:
1ـ خودی ها، که تاکنون دارای همه گونه مصونيّت بوده اند لکن اخيراً بخش قابل ملاحظه ای از مصونيّت های گوناگون خود را، به دليل شيطنت هائی که قرار بوده است نکنند، از دست داده و حتّی به زندان هم می روند!...
برخی از اينان بعدها، به خارج از کشور می آيند و به عنوان "شهيد زنده" مورد استقبال امت هميشه در صحنه ی خارج، قرار می گيرند. جرم اينگونه افراد معمولاً: ضديت با انقلاب اسلامی يا انحراف از آن، تضعيف مبانی حکومت، توهين به مسؤلين نظام، مشوب کردن افکار عمومي، قرائت ديگر از احکام مسلّم اسلام ، حمل واستعمال مواد مخدر و البته لواط است !
2ـ در مورد غير خودی ها، و يا به لفظ رايج، نخودی ها، گمان نمی رود توضيحی لازم باشد. لازم است؟ بسيار خوب، دو سه کلمه ای محض يادآوری می نويسيم:
اين دسته در حدّی نيستند که حکومتگران، وقت صرف شان کنند. اينان معمولاًٌ يا دسته جمعی اتوبوس شان به درّه پـرت مـی شـودـ يـا وقتـی که از خانه بيرون می آيند تا شير بخرند، ناپديد می شوند و بعد معلوم می شود که در اثـر بی احتياطي، شير آنان را خورده است!... يا در فرودگاه، به جـای اين کـه هواپيمايشان بپرد، خودشان همينطور سـرخود و بـه تنهائـی وَر مـی پرنـد!... يـا حين بـد مسـتی در حکـومـت اسـلامی! و بد و بيراه گفتن به "اعليحضـرت العظمـی" سـکته می کنند يعني، جسدشان در خيابان و در حالی که يک شيشه عرق به دست شان داده اند، پيدا می شوند ـ و يا در داخلِ زندان (دانشگاه ـ م) و به هنگام بازگشت به دامان اسلام، ناگهان دچار ايست قلبی می شوند و... اسم اينها را بعدها می گذارند، "قتل های زنجيره ای".
نظر به اين که روزگار، روزگار قرائت های گوناگون است، فدوی هم از "قتل های زنجيره" قرائت خودش را دارد. منظور از "قتل های زنجيره ای" که آمرين آنها با اين که بسيار دَم دست هستند، تا ظهور مهدی(عج) پيدا نخواهند شد، اين نيست که اين قتل ها خدای نخواسته به هم مرتبط اند. منظور بلکه اين است که هر آينه محتمل است کسی را مجدداً بين راه شير بخورد و يک حلقه ی ديگر به طول زنجير کذائی اضافه شود و اين البته، تقصير زنجير است نه حکومت اسلامی!


در باب انواع سانسور
سانسور هم بنده ی خداست و مثل هر چيز ديگر، در اين جهان گزنده و پهناور، طبقاتـی اسـت يعني، طبقـه بندی می شود و آن بر دو نوع است:
1ـ سانسور منفی
2ـ سانسور مثبت
سانسور منفی را، فدوی نمی داند چيست و برای تبيين آن بايد بـرود قـدری مطالعـه کنـد. سـانسـور مثبـت را امّـا می شناسد و می داند که چقدر فرحبخش است، تا آنجا که حيرت کرده که چرا نه در آن ايام و نه در اين ايّام، عقلش نرسيده که بدين کسوت شريف، مُشّرف شود.
باری ـ بين خودمان باشد، سانسورچی بودن هم واقعاً عالمی دارد. آدم بی خودی احساس می کند که موجود مفيد و مثبتی است. همان احساسی که دست اندرکاران محترم حکومت اسلامی بيش از دو دهه است که با آن زندگی خودشان را آباد و زندگی ملّت را تباه کرده اند.
سانسور مثبت، از نظر انواع حقوق، اعم از حقوق عمومی و خصوصي، حقوق بشر و حتّی حقوق آخرماه، جرم محسوب نمی شود و راستش را بخواهيد اصلاً مستحب است. زندگی بدون سانسور مثبت، چهره ای کريه دارد. به عبارت ديگر، سانسور مثبت است که زيبائی می آفريند. هنوز و همچنان می شود در مناقب "سانسور مثبت" گفت و نوشـت و اسـاسـاً هميـن چيزها بود که فدوی هم به صرافت اين افتاد که سانسور چی و مُميّز بشود. و اين هم جمله ای که "به طور مثبت" سانسور کرده ايم:
"در کشور، هيچ زندانی سياسی نداريم، هيچ کس به خاطر ابراز عقيده زندانی نمی شود و همه در بيان عقيده ی خود آزاد هستند".
شما را به خدا، از خواندن اين جمله ی زيبا که متعلق به رئيس محترم سازمان زندان های کشور اسلامی است، کيف نمی کنيد؟ احساس نمی کنيد که مملکت گلستان شـده اسـت؟ احسـاس نمی کنيـد که ديگـر نگران نيسـتيد؟ احسـاس نمی کنيد که ديگر صدای شلاق، نعره ی محبوسين، تيرهای خلاص و... خواب پريشان اهالی را آشفته نمی کند؟
خُب، اگر پاسخ شما به اين پرسش ها مثبت است، پس اين همه کيف و لذّت را مديونِ "سانسور مثبت هستيد"، چون فدوی اگر جمله ی حضرت استادی را سانسور مثبت نمی کرد، نه تنها اين همه کيف نمی کرديد، بلکه حالتان بدتر هم می شد.
ميل داريد که جمله ی حضرت استادی را قبل از مُميّزی ببينيد تا به اهميّت فايده ی "سانسور مثبت" پی ببريد؟... بفرمائيد:
"در کشور هيچ زندانی سياسی نداريم، هيچ کس به خاطر ابراز عقيده زندانی نمی شود و همه در بيانِ عقيده ی خود آزاد هستند به شرط آن که از خطوط قرمز عبور نکنند".!
زياده عرضی نيست.
تا درودی ديگر، بدرود

21 مرداد 1388 02:25

برگرفته از سایت روشنگری
Balatarin

هیچ نظری موجود نیست: