«در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است، سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید، در مورد رسیدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد همان مورد نظر است»...
با این فرمان های آیت الله خمینی رهبر حکومت اسلامی، در واپسین روزهای حیات خود، بزرگترین کشتار زندانیان سیاسی در زندان های ایران آغاز شد...
در فاصله چند ماه ٣ تا ۵ هزار نفر از مخالفین حکومت که اکثرا محاکمه شده و دوران زندان خود را می گذراندند و برخی نیز در انتظار و آستانه آزادی بودند، بنا به تشخیص هیات سه نفره ای از معتمدین خمینی به نام های نیری، پورمحمدی و مرتضی اشراقی، در «دادگاه»هایی چند دقیقه ای «محاکمه» و به مرگ محکوم شده و بلافاصله اعدام شدند. اعدام ها در تابستان ۶۷ با کشتار مجاهدین آغاز شد، در شهریور ماه نوبت به چپ گرایان رسید و تا ماه های پائیز همان سال ادامه یافت. آخرین بازماندگان فهرست طولانی محکومان را در زمستان شصت و هفت در برابر جوخه های اعدام قرار دادند. قربانیان این قتل عام عظیم را رهبران، کادرها، اعضا و هواداران ساده سازمان ها و احزاب چپ، مجاهدین خلق، و سازمان های ملی - منطقه ای تشکیل می دادند. بخش عمده ای از زندانیان را در گورهای جمعی به خاک سپردند و مکان این گروها را تا به امروز از بستگان اعدام شدگان پنهان کرده اند.
هرچند خاطرات زندانیانی که از این مهلکه جان بدر بردند گوشه هایی از آن روزها و ماه های سیاه را روشن کرده و تصویری عمومی از چگونگی این کشتار بی سابقه را به دست داده است، با این حال، در این تصویر عمومی هنوز قطعات ناروشن بسیاری وجود دارد که از جمله به چگونگی تصمیم گیری در مورد این جنایت هولناک در سطح سران حکومت مربوط می شود. تنها اطلاعاتی که در این زمینه در دست است، مربوط به خاطرات آیت الله منتظری می باشد که در آن بر نقش و مسئولیت انکارناپذیر آیت الله خمینی در این جنایت تصریح شده است و برای نخستین بار فرامینی از او را افشا ساخته که در آن ها صریحا دستور کشتار مخالفین خود در زندان ها را صادر کرده است.
به جز آیت الله منتظری، سایر مقامات حکومت در مورد این جنایت همچنان مهر سکوت بر لب دارند و به هیچ وجه مایل به پاسخگویی نیستند.
سکوت عاملان این جنایت، به جزیی از خود جنایت تبدیل شده است. حتی موج اصلاحات نتوانست دیوار ضخیم سکوتی را که پیرامون این جنایت برپا کرده اند بشکند. توافقی شاید ناگفته و نانوشته، همه جناح های رژیم – اصلاح طلب و محافظه کار – را به ادامه کتمان این جنایت بزرگ متعهد ساخت. در مجلس «اصلاحات» - همانند مجالس پیش و بعد از آن - حتی یک بار، یک سخن و یک اشاره نسبت به این بزرگترین جنایت تاریخ زندان های ایران طنین انداز نشد، مسئولین و سران حکومت هر بار که لب به سخن گشودند و از نظام «مردم سالار» و «مردمی» خود سخن گفتند، چشم بر این واقعیت پوشیده داشتند که در کارنامه این حکومت جنایتی چون قتل عام تابستان شصت و هفت و صدها جنایت دیگر به ثبت رسیده است. این سکوت اما از منطقی نیز برخوردار است. کشتار بی رحمانه هزاران زندانی سیاسی نه تنها با معیارهای حقوق بشر، که حتی با منطق و معیارهای حکومتی نظیر حکومت اسلامی ایران نیز همخوانی ندارد. این جنایت حاصل تصمیمی جنون آمیز بوده است که حتی روحانیون حاکم بر ایران هم با هیچ منطقی نمی توانند از آن دفاع کنند.
جنایت ادامه دارد...
سکوت حکومت نسبت به فاجعه ملی سال شصت و هفت، به ادامه ی هر روزه این جنایـت منجر شده است. طبیعی ترین، بدیهی ترین و انسانی ترین خواست های بازماندگان قربانیان این فاجعه بی پاسخ مانده و سرکوب شده است. حق هزاران خانواده قربانیان این قتل ها در مورد آگاهی از چگونگی و دلایل اعدام عزیزان خود، محل دفن آن ها، وصیتنامه هایشان؛ پایمال شده و بسیاری از بازماندگان این فاجعه حتی به دانستن نشانی از گور عزیزان خود و نشاندن سنگی بر مزار آن ها نتوانسته اند دلخوش باشند.
حکومت نه تنها به خواست های ابتدایی و انسانی قربانیان این جنایت هولناک بی اعتنا مانده و آن ها را از حداقل آگاهی نسبت به اعدام عزیزان خود و محل دفن و آخرین وصایای آن ها محروم نگاه داشته است، که چندین بار تلاش کرده «گلزار خاوران» یعنی سمبل و یادگار این جنایت هولناک را به گونه ای «ساماندهی» کنند که آثار جنایت و نیز تنها نشانه هایی که خانواده ها و بستگان از عزیزان خود دارند، از بین برود.
بیست و یک سال بعد از آن سال ها، بسیاری از بازماندگان آن جنایت تلخ، روی در نقاب خاک کرده اند و بر چهره های داغدار بسیاری دیگر، گرد پیری و گذر زمان نشسته است. اما این خیال که با گذشت زمان بازماندگان این جنایت نیز خاموش می شوند، هرگز محقق نشده و نخواهد شد. اینک فرزندان آن هزاران قربانی، خود برومند شده و دادخواه این جنایت شده اند. نسل تازه ای به همان قوت نسل پیشین این دادخواهی را دنبال می کند. «سال ۶۷» دیگر نه تنها موضوع هزاران خانواده ای است که در جریان این فاجعه عزیزان خود را از دست دادند، بلکه به پرسش نسل جوان کشور ما تبدیل شده است.
خاوران تکثیر می شود
خیلی ها می کوشند از عمومی شدن این پرسش در جامعه جلوگیری کنند. می گویند «خاوران» به گذشته تعلق دارد، لحظه ای از تاریخ جمهوری اسلامی بوده و سپری شده است. اما این حقیقت ندارد. «خاوران» شناسنامه ی جمهوری اسلامی است و با او تکثیر می شود. امروز در گورهای بی نام و نشان قطعه ی ٣۰۲ بهشت زهرا و فردا در جایی دیگر. آن ها که خاوران را تولید کردند، همچنان در راس قدرتند و با دختران و پسران جوان و آزادی خواه ایران همان می کنند که با زندانیان سیاسی دهه ی شصت کردند.
آن ها زنده اند
نسل های جدید و جوان جامعه ما امروز همان آرمان هایی را انتخاب کرده و پی گرفته اند که آیت الله خمینی و دستیارانش با قتل عام سال شصت و هفت در صدد ریشه کن ساختن آن ها از مرزهای این آب و خاک بودند. فریاد آزادی خواهانه ای که با قتل عام سال ۶۷ در گلو خفه شد، امروز در خواست های نسل جوان و شجاعی که ندا آقاسلطان و سهراب اعرابی سمبل آن هستند باز تولید شده است، آزادی را می توان سرکوب کرد اما نمی توان ریشه کن ساخت. موج از پی موج می آید تا سرانجام برج و بارویی را که در برابر آن ساخته اند، در هم کوبد و همه جای ایران را فرا گیرد. این خواهد شد.
و آن گاه مادران سالخورده دوباره لبخند بر لب خواهند آورد و دل های داغدارشان تسلی خواهد یافت و فرزندان به خاک خفته ی خود را در جوانان برومند امروز باز خواهند شناخت...
ده شهریور از سوی بسیاری از خانواده ها به عنوان سالروز قتل عام های سال ۶۷ انتخاب شده است. اخبار روز، همراه با همه آزادیخواهان ایران خاطره فرزندان شریف و پاک باخته ملت ایران در تابستان خونین سال شصت و هفت را گرامی می دارد و خود را در کنار هزاران بازمانده داغدار این فاجعه می بیند!
یاد همۀ جانباختگان راه آزادی گرامی باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر