سرخط خبرهای پیک ایران

۱۳۸۸/۱۲/۲۳

بهارا !


بهارا!


بهارا! چشممان روشن! رسیدی

دوباره در رگِ هستی خزیدی

بهار! دوش بر دوشِ جوانی

چه زیبا در دلِ ما آرمیدی

*

بهارا! باز پیغام از که داری!

که اینسان پایکوب و شادکاری

بدامن، خرمنی از جنسِ رویش

به لب، آوازخوانِ آبشاری

*

بهارا! وه چه سالِ ناخوشی بود!

نه بانگی، نی سرودِ چاوشی بود!

نه شعری از لبِ هستی تراوید

بهارا! سرد سالِ خامشی بود

*

بهارا! خنجرستانی ست غربت!

شقاوتبار میدانی ست غربت !

در این بن بستِ نازای بلاخیز

بهارا! شیونستانی ست غربت!

*

بهارا باز میهن در عذاب است

بهارا! چشمِ آزادی بخواب است

بهارا! گوش بر حرفِ دلم ده

که اندوهم فزون از صد کتاب است

*

بهارا! از دیارِ ما گذشتی؟

بهارا! باز در هر خانه گشتی؟

بهارا! بر سرِ راهت بدینسوی

دمی بر چشمِ بامِ ما نشستی؟

*

بهارا! باز شیرازِ دل انگیز

به لب دارد نوای زندگی خیز؟

و یا چشمِ دلش دریای خون است؟

ز خوفِ خنجرِ پاییزِ خونریز!

*

بهارا با من از فردا سخنگوی!

بیا از عشق بی پروا سخن گوی!

مگو از پچ پچِ جاریِ جنگل!

بیا بنشین دمی از ما سخنگوی!

*

بهارا! عشق یعنی زندگانی

بهارا! زندگی یعنی جوانی

جوان جانی به آوندِ طبیعت

که خود آمیزه ی جانِ جهانی

*

بهارا! سبزیِ چشمت فزون باد!

زمستان و خزانت واژگون باد!

بهارا! دستهایت بارورتر

گلِ رخسارِ جانت لالگون باد!

*

بهارا شادبادا گامهایت!

گلِ فریاد بادا در صدایت!

بهارا1 راز شیرینِ شکفتن

انوشه زاد یادا در نگاهت!



یاور استوار اسفند 1367 استکهلم

هیچ نظری موجود نیست: